مقاله پژوهشی
بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
محسن امین
چکیده
حوزۀ علمیۀ قم پس از پشتسرگذاشتن دورۀ تأسیس، در عصر پهلوی دوم، شرایط خاصی را تجربه میکرد. آیتالله بروجردی در این دوران، از سویی مسئولیت حفظ و تکوین میراث حوزۀ تازهتأسیس قم را برعهده داشت و از سوی دیگر خود را در برابر تحولات ناشی از سیاستهای غیردینی یا ضددینی دولت پهلوی و برخی همپیمانان و حتی مخالفان آن مسئول میدید. در این ...
بیشتر
حوزۀ علمیۀ قم پس از پشتسرگذاشتن دورۀ تأسیس، در عصر پهلوی دوم، شرایط خاصی را تجربه میکرد. آیتالله بروجردی در این دوران، از سویی مسئولیت حفظ و تکوین میراث حوزۀ تازهتأسیس قم را برعهده داشت و از سوی دیگر خود را در برابر تحولات ناشی از سیاستهای غیردینی یا ضددینی دولت پهلوی و برخی همپیمانان و حتی مخالفان آن مسئول میدید. در این مقاله ضمن کاربست روششناسی جامعهشناسی تاریخی و تکنیک تحلیل مضمونی تلاش میکنیم با تشریح مواضع گفتاری و رفتاری آیتالله بروجردی در بستر تحولات سیاسی و اجتماعی این دو دهه، رویکرد مرجعیت شیعه را در نسبت با سیاستها، اقدامات و مواضع سایر نیروهای اجتماعی توضیح دهیم. براساس دادههای این پژوهش، در شرایطی که دولت و جریان چپ هرکدام بهنوعی تلاش خود را برای دورکردن عنصر تشیع و روحانیت شیعی از کانون سازۀ هویت ملی ایرانیان و جایگزینی عناصر مدنظر خود معطوف ساخته بودند، آیتالله بروجردی توانست با اتخاذ سیاست «تذکر و مذاکره» در نسبت با دولت و دربار، جایگاه خود بهمثابۀ نمایندۀ نهاد مذهب را در میان دیگر نیروهای اجتماعی و سیاسی جامعۀ وقت ارتقا بخشد. بهعلاوه با استفاده از راهبرد امتگرایی، هم جایگاه شیعیان را در میان امت اسلامی تثبیت کند و هم با برقراری ارتباط فراملی، قدرت خود را در داخل تقویت کند. تحلیلها در این مقاله همچنین نشان میدهد مجموعۀ اقدامات ملی و فراملی آیتالله بروجردی، دو طرح کلان مدنظر دیگر نیروهای اجتماعی و سیاسی وقت و بهویژه دولت پهلوی، یعنی «ایران بدون اسلام» و «اسلام ایرانی» را با شکست مواجه کرد و توانست موجبات همگرایی بیشتر ایرانیان حول رکن اسلامی هویت ملی را بیش از پیش فراهم کند.
مقاله پژوهشی
بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
فائزه حاجیحسینی؛ مصطفی زالی
چکیده
فضیلت نظری محوریترین فضائل از دیدگاه فارابی است و در میان فضائل چهارگانه نقشی بنیادین دارد. از جملۀ این فضائل فضیلت اخلاقی است. کسب فضائل اخلاقی منوط به فرض اختیار انسانی است؛ بهگونهای که فارابی عمل نیکی را که به نحو اتفاقی از فاعل انسانی صادر شود، خالی از فضیلت معرفی میکند. درعینحال، در نظام اندیشۀ فارابی، اکتساب مبادی نخستین ...
بیشتر
فضیلت نظری محوریترین فضائل از دیدگاه فارابی است و در میان فضائل چهارگانه نقشی بنیادین دارد. از جملۀ این فضائل فضیلت اخلاقی است. کسب فضائل اخلاقی منوط به فرض اختیار انسانی است؛ بهگونهای که فارابی عمل نیکی را که به نحو اتفاقی از فاعل انسانی صادر شود، خالی از فضیلت معرفی میکند. درعینحال، در نظام اندیشۀ فارابی، اکتساب مبادی نخستین عقلی را نمیتوان در دایرۀ اختیار و انتخاب تمامی انسانها دانست. به این ترتیب تحصیل فضیلت برای همگان ممکن نخواهد بود. این پژوهش با بررسی انواع فضیلت در فلسفۀ فارابی و تبیین جایگاه مقدم و محوری فضیلت نظری و با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی به بررسی این مسئله میپردازد که آیا با نظر به وابستگی سایر فضائل به فضیلت نظری و غیراختیاریبودن اکتساب مبادی فضیلت نظری، امکان تحصیل فضیلت اخلاقی برای انسان همچنان محفوظ میماند. پاسخ به این پرسش از خلال واکاوی نقش دو عامل فطرت و عقل فعال در فرایند اکتساب فضائل نظری، بهعنوان دو مانع اساسی در برابر مسئلۀ امکان تحصیل فضیلت دنبال میشود؛ بهگونهای که با اذعان به تفاوتهای طبیعی انسانها در زمینۀ فطرت و میزان بهرهمندی از عقل فعال، همگان نمیتوانند با تکیه بر اختیار و تواناییهای فردی از فضیلت بهرهمند شوند. درنهایت با طرح خوانشی سیاسی از مفاهیم اخلاقی مانند فضیلت و سعادت و با ارجاع به جایگاه حاکمیت و نقش آن در تعلیم، تربیت و قانونگذاری مبتنی بر عقل نظری و عملی پاسخ مییابد؛ بهگونهای که این مانع طبیعی از مسیر نظم مدنی رفع میشود.
مقاله پژوهشی
بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
حسین ابراهیمی؛ عباس کشاورز شکری
چکیده
عرفان بهعنوان یک مکتب و جریان معنوی عمیق در فرهنگ ایران، نقشی کلیدی در تحولات سیاسی و اجتماعی این سرزمین ایفا کرده است. انقلاب اسلامی ایران، نهتنها یک تحول سیاسی، بلکه یک بیداری معنوی و تحول درونی بود که در آن، روح عرفانی و فلسفی متجلی شد. از اینرو درک ارتباط عرفان و انقلاب اسلامی میتواند به شناختی جامع از ابعاد مختلف انقلاب ...
بیشتر
عرفان بهعنوان یک مکتب و جریان معنوی عمیق در فرهنگ ایران، نقشی کلیدی در تحولات سیاسی و اجتماعی این سرزمین ایفا کرده است. انقلاب اسلامی ایران، نهتنها یک تحول سیاسی، بلکه یک بیداری معنوی و تحول درونی بود که در آن، روح عرفانی و فلسفی متجلی شد. از اینرو درک ارتباط عرفان و انقلاب اسلامی میتواند به شناختی جامع از ابعاد مختلف انقلاب و تأثیرات آن بر جامعۀ شیعی و ایران منجر شود. سید مرتضی آوینی، بهعنوان یکی از نخبگان فکری این دوره، با نگاهی عمیق و عارفانه به این پدیده پرداخته است. هدف این مقاله، بررسی رویکرد آوینی به انقلاب اسلامی از منظر عرفان و دینمداری است. چارچوب نظری این تحقیق برمبنای اندیشههای عرفانی شکل گرفته است. آوینی بر این باور است که انقلاب اسلامی، تجلی عشق الهی و جستجوی حقیقت است که در آن، مردم با فطرت خویش بهسمت خداوند بازگشته و در پی تحقق ارزشهای الهی برآمدهاند. روش مقاله تحلیلی و توصیفی است و ابزارهای جمعآوری دادهها فیشبرداری از سه اثر شهید آوینی شامل آغازی بر یک پایان، حلزونهای خانهبهدوش و حکومت فرزانگان است. نتایج نشان میدهد رویکرد عرفانی آوینی نهتنها انقلاب اسلامی را متفاوت با سایر انقلابها در جهان میداند، بلکه با تأکید بر عناصر رویکرد عرفانی خود شامل تحول درونی، توحید، تقابل عشق و عقل و لقاءالله به ما یادآوری میکند که انقلاب، فراتر از یک تغییر سیاسی، یک سفر معنوی و عرفانی است. آوینی با اشاره به مراحل سیروسلوک عرفانی در سیاست شامل خودآگاهی، هجرت، جهاد و ولایت به ما میآموزد که انقلاب اسلامی فرصتی برای بازگشت به خویشتن و درک عمیقتر از معنا و هدف زندگی است.
مقاله پژوهشی
مطالعه تطبیقی اندیشمندان شاخص اسلامی و غیراسلامی
علیرضا کوثرنیا؛ حسین حاج محمدی
چکیده
نسبت میان فرهنگ و ساختار اجتماعی، یکی از مسائل دیرپای جامعهشناسی است که همواره محل مناقشه بوده است: آیا شرایط اجتماعی خاستگاه فرهنگاند یا خود فرهنگ نقشی مؤثر در تحولات ساختاری دارد؟ گروهی فرهنگ را پیامد ساختار میدانند و برخی آن را منشأ تغییر اجتماعی میشمرند. روبرت وسنو با رویکردی عینی به فرهنگ، آن را نه امری ذهنی، بلکه محصولی ...
بیشتر
نسبت میان فرهنگ و ساختار اجتماعی، یکی از مسائل دیرپای جامعهشناسی است که همواره محل مناقشه بوده است: آیا شرایط اجتماعی خاستگاه فرهنگاند یا خود فرهنگ نقشی مؤثر در تحولات ساختاری دارد؟ گروهی فرهنگ را پیامد ساختار میدانند و برخی آن را منشأ تغییر اجتماعی میشمرند. روبرت وسنو با رویکردی عینی به فرهنگ، آن را نه امری ذهنی، بلکه محصولی عینی و قابل مشاهده میداند و در چارچوبی نظری، پیوند ایدئولوژی و ساختار را تبیین میکند. با آنکه در نظریۀ او نقش عاملان انسانی و مقولۀ «نظم اخلاقی» نیز مدنظر است، اما در مجموع، اولویت با عوامل ساختاری است. در سوی دیگر، علی شریعتی رابطۀ میان فرهنگ و ساختار را دوسویه و دیالکتیکی میفهمد. او بر آن است که هم ساختار بر فرهنگ اثرگذار است و هم فرهنگ، قدرت دگرگونی ساختار را دارد. مقالۀ حاضر با تحلیل نظریۀ فرهنگی وسنو و نقد آن از منظر اندیشۀ دیالکتیکی شریعتی، نشان میدهد که نظریۀ وسنو علیرغم تلاش برای فراروی از نگاههای تقلیلگرایانه، همچنان بر رابطه یکسویه تأکید دارد، حالآنکه اندیشه شریعتی، تفسیری جامعتر از تعامل فرهنگ و ساختار ارائه میکند.
مقاله پژوهشی
کاربردیسازی تجربی دانش اجتماعی مسلمین
سید پویا رسولی نژاد؛ اکبر شهبازی
چکیده
این پژوهش با تحلیل محتوای کیفی آثار خواجه نصیر و منابع مرتبط، به بررسی نظریۀ محبت-عدالت خواجه نصیرالدین طوسی و کاربردهای آن در کنترل اجتماعی میپردازد. خواجه نصیر با ترکیب هوشمندانۀ محبت بهعنوان مکانیسم درونی کنترل و عدالت بهعنوان سازوکار بیرونی، الگویی جامع برای تنظیم روابط اجتماعی ارائه کرده است. نظریۀ محبت-عدالت خواجه نهتنها ...
بیشتر
این پژوهش با تحلیل محتوای کیفی آثار خواجه نصیر و منابع مرتبط، به بررسی نظریۀ محبت-عدالت خواجه نصیرالدین طوسی و کاربردهای آن در کنترل اجتماعی میپردازد. خواجه نصیر با ترکیب هوشمندانۀ محبت بهعنوان مکانیسم درونی کنترل و عدالت بهعنوان سازوکار بیرونی، الگویی جامع برای تنظیم روابط اجتماعی ارائه کرده است. نظریۀ محبت-عدالت خواجه نهتنها نظم و ثبات را تضمین میکند، بلکه با کاهش اتکا به اجبار و تأکید بر پیوندهای انسانی، به ایجاد جامعهای متعادل و هماهنگ کمک میکند. به تعبیر دیگر، محبت بهعنوان مکانیسم درونی کنترل، نیروی خودجوشی است که از طریق روابط عاطفی و به شکل ارگانیک، همبستگی اجتماعی را محقق میکند؛ درحالیکه عدالت بهعنوان سازوکار بیرونی، ضامن نظم ساختاری جامعه است. این نظریه با توجه به تأکید همزمان بر ابعاد عاطفی و ساختاری کنترل اجتماعی و نیز انعطافپذیری فرهنگی میتواند بهعنوان چارچوبی بومی برای تحلیل و طراحی نظامهای کنترل اجتماعی در جوامع اسلامی مورد استفاده قرار گیرد. پژوهش حاضر نشان میدهد این نظریه قابلیت زیادی برای پاسخگویی به چالشهای معاصر در زمینۀ کنترل اجتماعی دارد و کاربردهای عملی آن میتواند در مسائل اجتماعی مانند کاهش کجروی، تقویت سرمایۀ اجتماعی، و مدیریت تعارضات مورد بررسی و استفاده قرار گیرد.
مقاله پژوهشی
بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
شهلا باقری میاب؛ صادق اکبری اقدم؛ سید سعید زاهد زاهدانی
چکیده
پژوهش حاضر با هدف مطالعه الزامات مبنایی حکمرانی فرهنگی در جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر دیدگاه آیتالله خامنهای انجام شده است. این پژوهش در زمره پژوهشهای کیفی قرار دارد که با روش تحلیل مضمون انجام شده است. جامعه مورد مطالعه بهصورت هدفمند و در دسترس از میان متون و محتوای سخنرانیهای آیتالله خامنهای در خصوص فرهنگ و حکمرانی ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف مطالعه الزامات مبنایی حکمرانی فرهنگی در جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر دیدگاه آیتالله خامنهای انجام شده است. این پژوهش در زمره پژوهشهای کیفی قرار دارد که با روش تحلیل مضمون انجام شده است. جامعه مورد مطالعه بهصورت هدفمند و در دسترس از میان متون و محتوای سخنرانیهای آیتالله خامنهای در خصوص فرهنگ و حکمرانی فرهنگی و واژههای مرتبط با آن انتخاب شد. یافتههای تحقیق نشان میدهد، نقطهگذاری در الگوی حکمرانی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، "الزام مبنایی مردمیسازی فرهنگ اسلامی" با محوریت دو مؤلفه "هدایتگری اسلامی فرهنگ" و "مشارکتدهی مردمی فرهنگ" است که برای تحقق آن الزامات زمینهسازی عبارتند از: «شاخصهای نگرشی و عملکردی احسن»،«مدیریت فرهنگی» با ویژگیهای مدیریت روبهجلو، انقلابی - جهادی، مشارکتی و جهتمند فرهنگ؛ «مهندسی فرهنگی» با ویژگیهای اصلی توسعهبخشی هدفمند فرهنگ، استحکامبخشی یکپارچه فرهنگ و هویتسازی ملی فرهنگ؛ «گفتمانسازی فرهنگی» از طریق ذهنیتسازی ارزشهای فرهنگی، اصلاحگری معیارمند فرهنگ و اعتبار و قدرتبخشی درونی فرهنگ؛ و در نهایت «نهادینهسازی شاخصهای حاکمیت الهی» که شامل حکمرانی اسلاممحور، مردممحور، فرهنگمحور، اماممحور، قانونمدار، عدالتمحور، آگاهیمحور، مسئولانه، اتحادگرا و عزتمند است. پیامد این نوع از حکمرانی فرهنگی، «تعالیبخشی شخصی و اجتماعی» است که پیشنهاد میشود در سیاستگذاریهای فرهنگی کشور، مبانی و الزامات مطرح شده بهعنوان چهارچوبی کلان مدنظر قرار گیرد تا مسیر تحقق تمدن نوین اسلامی هموارتر گردد.
مقاله پژوهشی
مطالعه تطبیقی اندیشمندان شاخص اسلامی و غیراسلامی
الهه مرندی؛ زهراسادات حجازی
چکیده
تلاش برای یافتن علت و منشأ حاکمیت از مسائلی است که مورد توجه فیلسوفان سیاسی قرار گرفته است. علامه طباطبایی و توماس هابز تفسیرهای مشابهی از انسان و زندگی اجتماعی ارائه میکنند و منشأ حاکمیت از نظریات آنان استخراج میشود. در پاسخ به این پرسش که منشأ حاکمیت از منظر علامه طباطبایی و هابز چیست، این مطالعه به روش اکتشافی-توصیفی انجام گرفت. ...
بیشتر
تلاش برای یافتن علت و منشأ حاکمیت از مسائلی است که مورد توجه فیلسوفان سیاسی قرار گرفته است. علامه طباطبایی و توماس هابز تفسیرهای مشابهی از انسان و زندگی اجتماعی ارائه میکنند و منشأ حاکمیت از نظریات آنان استخراج میشود. در پاسخ به این پرسش که منشأ حاکمیت از منظر علامه طباطبایی و هابز چیست، این مطالعه به روش اکتشافی-توصیفی انجام گرفت. یافتههای پژوهش بیانگر آن است که هابز با تأکید بر حقوق طبیعی و برابر انسانها در پی دستیابی به نظریهای دربارۀ حق، قدرت و پیوند حق و قدرت است. او منشأ را در قرارداد اجتماعی و ضرورت امنیت مطلق میبیند. انسان هابزی انسانی بدون پیوندهای اجتماعی و تحت تسلط قوای غریزی و غیرعقلانی است که در وضعیتی وحشیانه به سر میبرد و راه برونرفتی جز قرارداد اجتماعی مشروط و به نفع شخص ثالث و واگذاری همۀ حقوق و اختیارات به او ندارد. اما در نگاه علامه طباطبایی، انسان ناگزیر از زندگی اجتماعی مبتنی بر قرارداد عملی بین استخدام متقابل و عدالت اجتماعی است. در نگاه او انسانهای اولیه تحت تأثیر قوای طبیعی بودند و سلطۀ قوای طبیعی، عقل را نیز دربرمیگرفت، اما عقل در سیر اجتماعی کمال یافته و با وحی و نبوت تقویت شده و حاکم بر قوای طبیعی میشود. یافتهها نشان میدهد تفاوت بنیادین در انسانشناسی و فلسفۀ حقوق دو متفکر، به دو تحلیل متفاوت از سیاست و حکومت میانجامد. نتایج این پژوهش میتواند به تقویت فهم تطبیقی فلسفۀ سیاسی اسلامی و غربی کمک کند.
مقاله پژوهشی
بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
مسلم طاهری کل کشوندی؛ زهرا السادات کشاورز
چکیده
قاله حاضر درصدد بررسی «جایگاه عربگرایی در مواجهه تفسیری با قرآن کریم در فکر معاصر اسلامی» با تمرکز بر سه اندیشمند عرب در این زمینه است. روش تحقیق به شیوۀ توصیفی - تحلیلی خواهد بود. رویکرد ادبی به تفسیر قرآن یکی از پرنفوذترین جریانهای فکری در فکر معاصر عربی به پیشگامی اندیشمندانی نظیر محمد عبده، طه حسین، امین الخولی، شکری ...
بیشتر
قاله حاضر درصدد بررسی «جایگاه عربگرایی در مواجهه تفسیری با قرآن کریم در فکر معاصر اسلامی» با تمرکز بر سه اندیشمند عرب در این زمینه است. روش تحقیق به شیوۀ توصیفی - تحلیلی خواهد بود. رویکرد ادبی به تفسیر قرآن یکی از پرنفوذترین جریانهای فکری در فکر معاصر عربی به پیشگامی اندیشمندانی نظیر محمد عبده، طه حسین، امین الخولی، شکری محمد عیاد، بنت الشاطی و شاگردان آنها نظیر محمد احمد خلف الله، مهدی علّام و نصر حامد ابوزید است. مهمترین ادعای این جریان، آن است که قرآن، عظیمترین اثر ادبی است که زبان عربی را جاودانه ساخته، ازاینرو نباید نخستین و مهمترین غرض تفسیر قرآن را فهم، هدایت و رحمت الهی نسبت به بشر تلقی کرد، بلکه قرآن را باید بهمثابه یک امر فرهنگی (The Cultural) شناخت. این رویکرد، قرآن کریم را از یک کتاب وحیانی که همواره در تمدن اسلامی بهعنوان راهنمای فعّالی در تحقق ظرفیتهای الهی انسان شناخته میشد، به ابژهای برای مطالعه خصلتهای فرهنگی تمدنی نظیر تمدن عربی - اسلامی تقلیل داده و چنین مینمایاند که مطالعه این کتاب الهی مسئلهای ایمانی نیست و هر عرب زبان و یا علاقهمند به زبان عربی لازم است به مطالعه ادبی این کتاب بزرگ عربی روی آورد و پس از آن، هر کس برای هر مقصودی که دارد میتواند به قرآن مراجعه و مقصود خود را دنبال کند. مسئله اصلی در مقاله آن است که مکانت خصلتهای فرهنگی «عروبة» (عربگرایی) در مواجهه تفسیری با قرآن کریم را مورد تأمل قرار دهد و با اِعمال ارزیابی انتقادی، پیامدهای چنین رویکردی را بررسی نماید.