بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
حمید رضا منیری
چکیده
مسئله ترسیم وضعیت آرمانی در مسیر عبودیت در حکومت اسلامی از منظر مرتضی مطهری که آثارش از نظر صحّت و غناى محتوا مورد تأیید امامین انقلاب اسلامی بوده است، ضروری است. به همین منظور مقاله حاضر تلاش دارد بر اساس چهارچوب نظری اسپریگنز شاخصههای وضعیت آرمانی در مسیر عبودیت در حکومت اسلامی بر اساس دیدگاه مرتضی مطهری را بررسی نماید. به این ...
بیشتر
مسئله ترسیم وضعیت آرمانی در مسیر عبودیت در حکومت اسلامی از منظر مرتضی مطهری که آثارش از نظر صحّت و غناى محتوا مورد تأیید امامین انقلاب اسلامی بوده است، ضروری است. به همین منظور مقاله حاضر تلاش دارد بر اساس چهارچوب نظری اسپریگنز شاخصههای وضعیت آرمانی در مسیر عبودیت در حکومت اسلامی بر اساس دیدگاه مرتضی مطهری را بررسی نماید. به این منظور و با روش تفسیر متن به متن بهعنوان روش عملیاتی، سطوح و مراتب مختلف انسانها در سه دسته (مقرّبین، اصحاب الیمین و مکذّبین) تبیین شد. بر اساس این تقسیمبندی، مهمترین بحران در مسیر عبودیت، فاجر و مکذب شدن انسان است و دلایل بحران در مسیر عبودیت عبارتاند از: خواستههای صِرف مادی و تکذیب معاد و آخرت. تصویر مطلوب و آرمانی انسان در مسیر عبودیت زمانی رخ میدهد که انسان به مرتبه و مقام ابرار و سپس مقربین برسد. راهحل برطرفکردن این مسائل در شکلگیری حکومت اسلامی بهعنوان نهاد و تقویت جایگاه علما و نوابغ بهعنوان افراد تأثیرگذار در جامعه، است. هر علم مفید و نافع براى جامعه اسلامى با محوریت کتاب و سنت و اجتهاد، منابع الگوی حکومت اسلامی در مسیر عبودیت در حکومت اسلامی محسوب میشود. هدف غاییِ حکومت اسلامی در مسیر عبودیت، لزوم هماهنگى در رشد ارزشهای انسانى و رساندن انسان به کمال الهی است. ابعادی که حکومت اسلامی میتواند جهت رسیدن به هدف مذکور فعالیت کند عبارتاند از: بُعد معرفتی، معنوی و احکام.
بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
محمد سلطانیه
چکیده
رویکرد ماکس وبر بهعنوان یک جامعهشناس در دسته رویکردهای خُرد جامعهشناسی طبقه بندی شده و تببین او از پدیدههای مختلف هم تبیینی عینی است. توجه به فرد و تبیین بر اساس در نظر گرفتن موقعیت فرد در جامعه، حتی در مسئله سیر تطوّر دین در جامعه نیز خود را نشان داده است. این مقاله که با هدف فهم انتقادات به دست آمده از دیدگاه شهید مطهری بر نظرات ...
بیشتر
رویکرد ماکس وبر بهعنوان یک جامعهشناس در دسته رویکردهای خُرد جامعهشناسی طبقه بندی شده و تببین او از پدیدههای مختلف هم تبیینی عینی است. توجه به فرد و تبیین بر اساس در نظر گرفتن موقعیت فرد در جامعه، حتی در مسئله سیر تطوّر دین در جامعه نیز خود را نشان داده است. این مقاله که با هدف فهم انتقادات به دست آمده از دیدگاه شهید مطهری بر نظرات ماکس وبر در خصوص مسئله سیر تطوّر دین و به روش اکتشافی، توصیفی و انتقادی نگاشته شده است، به این ملاحظات دست یافته که دین پدیدهای با خاستگاه الحادی، بشری یا اجتماعی نیست تا در اثر تغییر و تحولات شرایط و زمان، نیاز به تطوّر و همسانی با شرایط داشته باشد. جامع بودن و تطابق دین با واقع، دو عنصر اساسی برای عدم احتیاج دین به تغییرات ماهوی است. همچنین ماهیت دین در گذر تاریخ تغییر نکرده تا دین نیاز به تکمیل داشته باشد. عناصر همه ادیان الهی، یکسان است و تغییری در این عناصر شکل نگرفته تا گمان تغییر، تحوّل و تطوّر در دین ایجاد شود. دیدگاه قرآن در خصوص سیر تطوّر دین، دیدگاهی یکپارچه است. یعنی این دین از بدو خلقت اولین انسان تا آخرین مخلوق توسط خداوند متعال با هدف ایجاد تضمین سعادت زندگی دنیوی و اخروی با انسان و جامعه انسانی همراه شده و چون هدف یکسان است، دین نیز جامع این هدف از ابتدا تاکنون بوده است.
بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
محمد امین میرزائی زاده کوهپایه؛ محمد علی توانا
چکیده
مواجه ایرانیان با مفهوم آزادی به دوران مشروطه باز می گردد، اما تامل فلسفی در باب آن پدیده ای متاخرتر است. مرتضی مطهری و عبدالکریم سروش رو از جمله متفکرانی هستند که درگیری فکری عمیق تری با پدیده آزادی داشته اند. نحوه مواجهه این دو متفکر با آزادی چه شباهت ها و تفاوت هایی با هم دارد؟ و به صورت خاص مطهری و سروش چه تعریفی از آزادی به دست می ...
بیشتر
مواجه ایرانیان با مفهوم آزادی به دوران مشروطه باز می گردد، اما تامل فلسفی در باب آن پدیده ای متاخرتر است. مرتضی مطهری و عبدالکریم سروش رو از جمله متفکرانی هستند که درگیری فکری عمیق تری با پدیده آزادی داشته اند. نحوه مواجهه این دو متفکر با آزادی چه شباهت ها و تفاوت هایی با هم دارد؟ و به صورت خاص مطهری و سروش چه تعریفی از آزادی به دست می دهند؟ از منظر این دو متفکر، ابعاد و حدود آزادی کدام ها هستند؟ یافتههای این مقاله حاکی از آن است که مطهری با مفروضات الهیاتی با پدیده آزادی مواجه می شود، از همین رو آزادی را به معنای وجود اختیار و اراده آزاد در انسان می داند که لازمه تعالی معنوی وی می باشد. در حالی که سروش با مفروضات علمانی مدرن (و به صورت خاص روش شناسی پوزیتیویستی و هستی شناسی پلورالیستی) با آزادی مواجه می گردد، در نتیجه آزادی را بالاترین ارزش انسانی برمی شمرد. در عین حال هر دو متفکر تحت تاثیر باورهای اسلام و عرفانی دو بعد برای آزادی (درونی و بیرونی) قائل می شوند. البته مطهری بیشتر بر آزادی درونی و سروش بیشتر بر آزادی بیرونی تاکید دارند. ضمن این که هر دو متفکر شریعت و اخلاق را خطوط قرمز (حدود) آزادی می دانند. روش این مقاله مقایسه ای است.
بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
علی محمد حاضری؛ محمد ملاعباسی
چکیده
مفهوم فطرت پیش از دوران پهلویِ دوم، در کتابها و روزنامههای مذهبی، بسیار به ندرت به کار رفته است. اما بعد از شهریور 1320 و آغاز سلطنت محمدرضا شاه، استفاده از این مفهوم و نظریهپردازی دربارۀ آن، در مجلات و روزنامههایی که نشر و تبلیغِ مسائل دینی را هدفِ خود قرار داده بودند، افزایش مییابد. فطرت، رفته رفته از سویی، به مفهومی کلیدی برای ...
بیشتر
مفهوم فطرت پیش از دوران پهلویِ دوم، در کتابها و روزنامههای مذهبی، بسیار به ندرت به کار رفته است. اما بعد از شهریور 1320 و آغاز سلطنت محمدرضا شاه، استفاده از این مفهوم و نظریهپردازی دربارۀ آن، در مجلات و روزنامههایی که نشر و تبلیغِ مسائل دینی را هدفِ خود قرار داده بودند، افزایش مییابد. فطرت، رفته رفته از سویی، به مفهومی کلیدی برای دفاع از دین در برابر مارکسیستها یا دیگر منتقدانِ دین تبدیل میشود و از سوی دیگر، برای نقدِ دینداریِ متحجرانه و خرافی به کار میرود. بدین ترتیب، فطرت به چنان ابزار مهمی برای مبارزات دینی-اجتماعی مبدل میشود که در آستانۀ انقلاب اسلامی، استاد مرتضی مطهری آن را «امالمسائل» دین اسلام مینامد. اما پس از انقلاب اسلامی، این موج فروکش کرده و با بلاموضوعشدنِ کارکردهای این مفهوم در دورۀ پیش از انقلاب، بار دیگر به حاشیه رانده میشود. این مقاله کارکردهای اجتماعی فطرت در دورۀ پهلوی دوم را بررسی میکند.
حمید پارسانیا؛ عبدالحسین کلانتری؛ محمدرضا روحانی
چکیده
نظریۀ فطرت در اندیشۀ متفکرین مسلمان همواره مورد توجه بوده است؛ در این میان حکمتمتعالیه با توجه به طرح قرآن ـ برهان ـ عرفان، وجوه متفاونی بدان بخشیده است که منجربه استحکام در مفصلبندیِ نظریۀ مذکور شدهاست. در بین حُکمای صدرایی، علامه طباطبائی(ره) و استاد مطهری(ره) نظریۀ فطرت را نه تنها در ثمرات فعلی و فکری، بلکه مبتنی بر ظرفیتهای ...
بیشتر
نظریۀ فطرت در اندیشۀ متفکرین مسلمان همواره مورد توجه بوده است؛ در این میان حکمتمتعالیه با توجه به طرح قرآن ـ برهان ـ عرفان، وجوه متفاونی بدان بخشیده است که منجربه استحکام در مفصلبندیِ نظریۀ مذکور شدهاست. در بین حُکمای صدرایی، علامه طباطبائی(ره) و استاد مطهری(ره) نظریۀ فطرت را نه تنها در ثمرات فعلی و فکری، بلکه مبتنی بر ظرفیتهای عرفانی حکمتمتعالیه مورد تحلیل قرار دادند. بدینمعنا فطرت بهلحاظ وجودی یکی از وجوه حقیقت محمدیه(ص) میباشد که خداوند آن را در نفوس جهت تکوین صبغۀ الهی قرار داده است؛ طبق تقریر علامه و مطهری، بهواسطۀ فطرت، شوق و عشق به کمال مطلق و مطلق کمال در ذات موجودات نهاده شده است. انسان بهواسطۀ قوۀ ناطقه، بالاترین مرتبه از فطرت را داراست تا حدی که میتواند با فطرت خویش به درجۀ اتحاد با حقیقت محمدیه(ص) نائل شود. از سویدیگر فطرت، نقش وجودی در فعل و فکرِ انسان و جامعه نیز دارد؛ چه اینکه هر کنش انسانی و اجتماعی مقرون به شوق به کمالات میباشد که در حاشیۀ فطرت پا به عرصۀ جهان اجتماعی نهاده و زیست جهان را شکل میدهد. پرسش مقاله این است که علامه و استاد مطهری با توجه به ظرفیتهای نظریِ حکمت متعالیه چگونه نسبت مبادی وجودشناختی فطرت را با ثمرات اجتماعی آن پیوند زدهاند؟ در این نوشتار از روششناسی بنیادین استفاده شده است؛ بنابراین مبنای نظری نوشتار متکی بر نظریۀ فطرت در حکمت متعالیه و چارچوب روشی آن، مبتنی بر روششناسی اجتهاد متوسط است که در پی یافتن مسیر تحلیلی علامه و استاد مطهری پیرامون سؤال فوق میباشد.
بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
شهناز صداقت زادگان اصفهانی
چکیده
مسئله مورد بررسی پژوهش حاضر، برگرفته از آرای سید جمالالدین اسدآبادی و مرتضی مطهری است که باور به قضا و قدر را در سرنوشت جوامع تأثیرگذار میدانند. در پژوهش حاضر، نظریه اجتماعی دو متفکر مسلمان با شیوه تطبیقی بررسی شده است. نظریه اجتماعی اسدآبادی درباره باور به قضا و قدر، بیشتر تاریخی- تجربی است و بازه زمانی آن، تاریخ قبل و بعد از ...
بیشتر
مسئله مورد بررسی پژوهش حاضر، برگرفته از آرای سید جمالالدین اسدآبادی و مرتضی مطهری است که باور به قضا و قدر را در سرنوشت جوامع تأثیرگذار میدانند. در پژوهش حاضر، نظریه اجتماعی دو متفکر مسلمان با شیوه تطبیقی بررسی شده است. نظریه اجتماعی اسدآبادی درباره باور به قضا و قدر، بیشتر تاریخی- تجربی است و بازه زمانی آن، تاریخ قبل و بعد از اسلام و قلمرو مکانی آن، تاریخ جهان است. نظریه اجتماعی مرتضی مطهری درباره باور قضا و قدر، بیشتر تاریخی- فلسفی است و بازه زمانی آن، تاریخ بعد از اسلام و قلمرو مکانی آن، بیشتر تاریخ اسلام و کشورهای اسلامی است. هر دو معتقدند فهم مستشرقین از قضا و قدر نادرست است. اما اسدآبادی این فهم نادرست را مغرضانه و هدفمند و مطهری غیرمغرضانه و ناشی از اطلاعات اندک مشترقین و تأکید بیش از حد بر آیات قرآن بدون در نظر گرفتن آرا و اندیشههای پیامبر و امامان میداند. هر دو معتقدند که چگونگی فهم قضا و قدر بر پیشرفت و انحطاط کشورهای مسلمان مؤثر است و در حال حاضر، فهم نادرست از قضا و قدر در کشورهای مسلمان موجب خمودگی و سستی و مانع پیشرفت آنها است.