بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
سعید محمدپور؛ سیدحمیدرضا میرعظیمی؛ بهروز محمدی منفرد؛ حسین هاشم نژاد
چکیده
رابطۀ دانش و ارزش یکی از مباحث در حوزۀ فرا اخلاق به شمار میرود؛ سروش نظریۀ جدایی دانش از ارزش را مطرح کرده است و این مقاله با هدف احصای عوامل زمینهساز طرح این نظریه از سوی سروش و بهروش توصیفی- تحلیلی، انجام گرفته است. یافتههای پژوهش نشان میدهد، پنج عامل سبب شد تا سروش این ایده را مطرح کند: تبعیت از پوپر و تأثیرپذیری از پوزیتیویستها ...
بیشتر
رابطۀ دانش و ارزش یکی از مباحث در حوزۀ فرا اخلاق به شمار میرود؛ سروش نظریۀ جدایی دانش از ارزش را مطرح کرده است و این مقاله با هدف احصای عوامل زمینهساز طرح این نظریه از سوی سروش و بهروش توصیفی- تحلیلی، انجام گرفته است. یافتههای پژوهش نشان میدهد، پنج عامل سبب شد تا سروش این ایده را مطرح کند: تبعیت از پوپر و تأثیرپذیری از پوزیتیویستها در تعریف علم و تمایز علوم؛ اعتقاد به اینکه استنتاج «باید» از «هست»، با قواعد منطق ناسازگار است؛ باور به اینکه ارزشها، اعتباریات محض هستند؛ اعتقاد به اینکه اخلاق علمی، اخلاقی بیهویت است؛ اعتقاد به اینکه اخلاق علمی، با جبرگرایی ملازمه دارد. نتایج تحقیق نشان میدهد، میتوان «باید»ها را از «هست»ها استنتاج کرد؛ قائل شدن به وجود پیوند میان دانش و ارزش، منجر به جبرگرایی و بیهویتی اخلاق نخواهد شد، بلکه میتوان با تکیهکردن بر حقایق (هستها)، به اخلاق هویت بخشید؛ مفاد بایدونبایدهای اخلاقی درواقع همان ضرورت بالقیاس است که میان فعل انسان و نتایج فعل او برقرار میشود؛ علم، هم شامل دانش تجربی است و هم شامل دانش عقلی، عرفانی، نقلی و فلسفی و تعریف علم میتواند معارف غیرتجربی را نیز دربربگیرد.
بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
سید حمید طالب زاده؛ سید محمد امین قانعی راد؛ محمد توکل؛ ابوالفضل مرشدی
چکیده
در مقاله حاضر، برونرفت علوم اجتماعی از وضعیت پروبلماتیک در تمدن اسلامی به مواجهه نظام معرفتی و متافیزیکی این تمدن با «ازجاکندگی معرفتی» دوران جدید منوط شده است. در تبیین این موضوع، آرای علامه طباطبایی به محک آرای ایمانوئل کانت برده شده است. کانت در مواجهه با پدیده یادشده، با انتقال خدا از حوزه شناخت به حوزه اخلاق و تبدیل انسان ...
بیشتر
در مقاله حاضر، برونرفت علوم اجتماعی از وضعیت پروبلماتیک در تمدن اسلامی به مواجهه نظام معرفتی و متافیزیکی این تمدن با «ازجاکندگی معرفتی» دوران جدید منوط شده است. در تبیین این موضوع، آرای علامه طباطبایی به محک آرای ایمانوئل کانت برده شده است. کانت در مواجهه با پدیده یادشده، با انتقال خدا از حوزه شناخت به حوزه اخلاق و تبدیل انسان به موجودِ «خودآیین» و قرار دادن «دین در محدوده صرفاً خرد»، تحول بزرگی را در متافیزیک مغربزمین ایجاد کرد که حاصل آن، ارائه دریافتی جدید از جامعه انسانی (جامعه به عنوان هستی خودبنیاد و مستقل) بود و همه اینها به فراهمشدن «شرایط امکانِ» علوم اجتماعی جدید، یعنی امکان «درک منطق پدیدههای اجتماعی در استقلال خود» منجر شد. اما علامه در مواجهه با پدیده «ازجاکندگی معرفتی» هر چند با آغاز کردن فلسفه خود با «انسان» و بهویژه با طرح مفهوم «اعتباریات»، قلمرو آفرینشگری عقل انسان را گسترش داد، با «ناقص» دانستن عقل و فطرت انسان، تبدیل شدن انسان به موجودی «خودآیین» را ناممکن و بنابراین، قلمرو دین را محیط بر قلمرو عقل دانست. حاصل این نگاه، ارائه دریافتی از جامعه به عنوان هستی غیرخودبنیاد و غیرمستقل بود. با این حال، وی با ارائه دریافتی عقلایی از کلام و الهیات اسلامی، خطوط کلی اما مقدماتی را برای تحولِ پارادایمی در دریافت از «انسان» و رابطه او با خدا و شکلگیری سنت مستقل علوم اجتماعی در جهان اسلام فراهم کرد.
بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
یحیی بوذری نژاد
چکیده
علامه طباطبایی از متفکران بزرگ اسلامی است که با بیان نظریه اعتباریات، تحول بزرگی در حوزه معرفتشناسی ایجاد کرد که بر حوزههای مختلف علوم انسانی، بهویژه فلسفه اجتماعی تأثیر بسزایی گذاشت. ایشان با بحث درباره اعتباریات اجتماعی، به بررسی مفاهیم و مقولههایی پرداخته است که از جمله عناصر مطرح در حوزه فلسفه اجتماعی و بیانگر دیدگاهشان ...
بیشتر
علامه طباطبایی از متفکران بزرگ اسلامی است که با بیان نظریه اعتباریات، تحول بزرگی در حوزه معرفتشناسی ایجاد کرد که بر حوزههای مختلف علوم انسانی، بهویژه فلسفه اجتماعی تأثیر بسزایی گذاشت. ایشان با بحث درباره اعتباریات اجتماعی، به بررسی مفاهیم و مقولههایی پرداخته است که از جمله عناصر مطرح در حوزه فلسفه اجتماعی و بیانگر دیدگاهشان درباره مباحث اجتماعی است. از این رو، پرسش بنیادین پژوهش حاضر این است که با توجه به جایگاه اجتماع در نظریه اعتباریات علامه طباطبایی، نظر وی درباره منشأ حیات اجتماعی چیست؟ و علت زندگی اجتماعی انسانها چیست؟