سنتهای فکری و تاریخی و تمدنی تفکر اجتماعی مسلمین
سید یزدان هاشمی اصل؛ محمد علی توانا
چکیده
مواجهۀ دو تمدن اسلامی و غربی دارای سه نقطۀ عطف است: 1. در قرن هفتم میلادی در چارچوب نهضت ترجمه، 2. وقوع جنگهای صلیبی از اواخر قرن یازدهم تا اواخر قرن سیزدهم و 3. عصر استعمارگری از سدههای هجدهم به بعد. مقالۀ حاضر بر تحولات فکری سدههای هجدهم به بعد و بررسی پیامدهای آن برای تمدن مسلمانان متمرکز است. در این دوره، هویت و تجربۀ زیستۀ مسلمانان ...
بیشتر
مواجهۀ دو تمدن اسلامی و غربی دارای سه نقطۀ عطف است: 1. در قرن هفتم میلادی در چارچوب نهضت ترجمه، 2. وقوع جنگهای صلیبی از اواخر قرن یازدهم تا اواخر قرن سیزدهم و 3. عصر استعمارگری از سدههای هجدهم به بعد. مقالۀ حاضر بر تحولات فکری سدههای هجدهم به بعد و بررسی پیامدهای آن برای تمدن مسلمانان متمرکز است. در این دوره، هویت و تجربۀ زیستۀ مسلمانان (هویت شرقی، اسلامی و مدرن) بهشدت از تمدن غرب تأثیر پذیرفت؛ بهگونهای که موجی از الگوهای فکری گوناگون در جوامع اسلامی به راه انداخت. این جریانهای فکری در راستای پاسخ به دو مسئلۀ عمده شکل گرفتند: نخست، مدرنیته بهمعنای کنارگذاشتن دین است یا تفسیر دوبارۀ دین که خود مستلزم مشخصکردن جایگاه دین در زندگی سیاسی-اجتماعی مسلمانان بود. دوم، آیا شرط توسعه و پیشرفت، سکولارشدن است یا به تعبیر فلسفیتر آیا ماهیت توسعه سکولاریستی است؟ پرسش اصلی مقاله عبارت است از: مواجهه با غرب چه تأثیری بر تمدن مسلمانان داشته است؟ بهنظر میرسد مسلمانان نهتنها با تلقیها و مفاهیم متفاوت، دیگری (غرب) را شناختند، بلکه در آیینۀ دیگری، هویتهای متفاوتی نیز یافتند. در دنیای اسلامی، از قرن هجدهم به بعد جریانهای فکری متفاوت در مواجهه با غرب شکل گرفت که میتوان آنها را در پنج دسته بازشناخت: 1. پیروی از غرب، 2. اصلاح دینی، 3. ناسیونالیسم، 4. اسلامگرایی سنتی، و 5. بازاندیشگرا. یافتههای پژوهش نشان میدهد رویکرد بازاندیشگرا برمبنای پذیرش انتقادی دیگری و نه تقابل یا پذیرش صرف، یکی از راههای معقول برای حفظ هویت مسلمانان در عصر زیست چندفرهنگی است. بر همین اساس خوانش سنت اسلامی و بازسازی بنیان معرفتی آن، حفظ تعاملات در حوزۀ نیازمندیها بدون طرد دیگری، تقویت مبانی فهم و اندیشهورزی میتواند راهکاری برای برونرفت از بحرانهای برآمده از مواجهۀ اسلام با غرب باشد. پژوهش حاضر از روش تحلیل محتوای کیفی بهره گرفته است.
سید سعید زاهد زاهدانی؛ محمدحسین جمال زاده
چکیده
نیازهای ضروری جوامع از طریق تشکلهای طبیعیِ اجتماعی، موسوم به نهاد تامین میشوند. از جمله برای ایجاد نظم و امنیت و مدیریت جامعه، نهاد سیاست تشکیل مییابد. هر فرهنگ و تمدنی دارای سبک مدیریت و انتظامبخشی مخصوص به خود است. ازاینرو هر تمدنی دارای یک نهاد سیاسی با شاکلۀ مخصوص به خود است. تمدن مدرن با کنار گذاشتن واقعیت غیب و تکیه بر ...
بیشتر
نیازهای ضروری جوامع از طریق تشکلهای طبیعیِ اجتماعی، موسوم به نهاد تامین میشوند. از جمله برای ایجاد نظم و امنیت و مدیریت جامعه، نهاد سیاست تشکیل مییابد. هر فرهنگ و تمدنی دارای سبک مدیریت و انتظامبخشی مخصوص به خود است. ازاینرو هر تمدنی دارای یک نهاد سیاسی با شاکلۀ مخصوص به خود است. تمدن مدرن با کنار گذاشتن واقعیت غیب و تکیه بر واقعیت مشهود (سکولاریزم) و اعتماد به انسان (هیومنیزم) شکل و رشد یافت. نهادهای اجتماعی آن، از جمله سیاست هم بر همین پایه استوار شدند. با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979 میلادی و ظاهر شدن اسلام در یک منظر تمدنی چنین مینماید که شاکلههای نوینی به نهادهای اجتماعی مخصوصا سیاست داده شد.مقاله حاضر تلاش میکند با استفاده از روش بررسی متون و بحث و نظرخواهی از متخصصین، در یک مطالعۀ تطبیقی شاکلۀ سیاست در تمدن نوین اسلامی را تخمین زند. موضوع پژوهش مطالعه تطبیقی شاکله سیاست در دو تمدن مدرن و نوین اسلامی است و هدف پژوهش آن است که پایههای نظری سیاست را در تمدن مدرن و تمدن نوین اسلامی با یکدیگر مقایسه کرده و نتایج اجتماعی هر یک را مورد سنجش قرار دهد. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که شاکلۀ سیاست در این دو نوع تمدن با یکدیگر تفاوت مبنایی دارند؛ هر چند ممکن است هر دو به مردم سالاری متمسک باشند. تمدن مدرن بر اساس انسان گرایی و توجه به سودجویی و منفعتطلبی انسانها هر نوع عملی را مجاز میشمارد اما تمدن اسلامی تکیه خود را بر ربوبیت الهی میگذارد و با اهمیت دادن به رابط بین عالم غیب و مشهود تلاش میکند نظامی را در سیاست جایگزین کند که ولایت الهی در سطوح مختلف اجتماعی ساری و جاری شود.
مالک شجاعی جشوقانی
چکیده
سنّتگرایی جریانی فکری در نقد تجدد است که توسط رنه گنون اندیشمند فرانسوی (1951ـ 1886) بنیادگذاری شد و توسط کوماراسوامی (1947ـ 1877) صورتبندی مفهومی خود را یافت و با مطالعات فریتیوف شووان، تیتوس بورکهارت، مارتین لینگز، و دکتر سید حسین نصر به عنوان یک جریان فکری معاصر مطرح شد .موضوع این مقاله ، طرح و تحلیل و نقد آرای « علم شناختی » سنت ...
بیشتر
سنّتگرایی جریانی فکری در نقد تجدد است که توسط رنه گنون اندیشمند فرانسوی (1951ـ 1886) بنیادگذاری شد و توسط کوماراسوامی (1947ـ 1877) صورتبندی مفهومی خود را یافت و با مطالعات فریتیوف شووان، تیتوس بورکهارت، مارتین لینگز، و دکتر سید حسین نصر به عنوان یک جریان فکری معاصر مطرح شد .موضوع این مقاله ، طرح و تحلیل و نقد آرای « علم شناختی » سنت گرایان در باب مقوله « علم» در تمدن اسلامی با تاکید بر آثار دکتر سید حسین نصر به عنوان پرکارترین متفکر سنت گرا در زمینه فلسفه و تاریخ علم است.هدف ما ، تحلیل مبانی و لوازم آرای علم شناختی دکتر نصر و تحلیل دستاورد وی در زمینه مواجهه با علم جدید و استلزامات تمدنی آن می باشد. بدین منظور با اتخاذ تلفیقی از روش های کیفی1-هرمنوتیکی ( هرمنوتیک روش شناختی و نه هرمنوتیک فلسفیِ نسبیت گرا) و 2- تحلیلی ، ضمن تلاش برای فهم نظریات دکتر نصر از طریق بازخوانی آثار مکتوب وی ، به تحلیل مبانی و لوازم این نظریات می پردازیم . دستاورد و نتیجه این مقاله هم رویکردی انتقادی به ارتباط وثیق میان تجدد شناسی و فلسفه شناسی دکتر نصر از سویی و تلقی وی از مناسبات علم و دین در تمدن اسلامی و ارائه تقریری جدید از نظریه علم شناختیِ نصر ذیل عنوان« هرمنوتیکِ دینیِ طبیعت» می باشد
بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
محمد میرزایی؛ علی ربانی؛ اصغر حقیقی مقدم
چکیده
مقاله حاضر در پی تحلیل و بررسی شالودههای مفهومی و دالهای مفصلبندی گفتمان بیداری اسلامی از منظر مقام معظم رهبری است. در این تحقیق، در چارچوب روشی ترکیبی از نظریۀ زبانشناسی انتقادی نورمن فرکلاف در تحلیل متون و از نظریهۀ گفتمان لاکلاو و موفه در چگونگی فراآیند هژمونیک شدن و تفوق یافتن گفتمان بیداری اسلامی بهره برده ...
بیشتر
مقاله حاضر در پی تحلیل و بررسی شالودههای مفهومی و دالهای مفصلبندی گفتمان بیداری اسلامی از منظر مقام معظم رهبری است. در این تحقیق، در چارچوب روشی ترکیبی از نظریۀ زبانشناسی انتقادی نورمن فرکلاف در تحلیل متون و از نظریهۀ گفتمان لاکلاو و موفه در چگونگی فراآیند هژمونیک شدن و تفوق یافتن گفتمان بیداری اسلامی بهره برده شده است. تحلیل متون آثار و سخنرانیهای مقام معظم رهبری نشان داد که در هندسۀه معرفتی ایشان، بیداری اسلامی گفتمانی است که از دالهای «امامخمینی(رض) مظهر بیداری اسلامی»، «احیاء هویت اسلامی»، «فلسطین مسئلۀه محوری جهان اسلام»، «جنبش نرم افزاری و تولید علم»، «ارتقاء علم در سایۀه دین»،«اعتقاد به مهدویت»، «عدالت اجتماعی»، «مردمسالاری دینی»، «حوزههای علمیه»، «مبارزه با تهاجم فرهنگی» و «استکبار ستیزی» حول دال مرکزی و نقطۀه کانونی «ایجاد تمدن اسلامی بر پایۀه دین، عقلانیت، علم و اخلاق» تشکیل شده است. در این راستا از منظر مقاممعظمرهبری، جهت تفوق یافتن این گفتمان و ایجاد تمدن اسلامی، وظیفۀ روحانیون و حوزههای علمیه و نخبگان فکری ، فرهنگی و سیاسی پراکندن و اشاعۀهی نظم معنایی مورد تأاکید این گفتمان در مقام نظر و فراهم آوردن زمینههای تحقق آن در ساحت عمل اجتماعی و سیاسی با گسترهای وسیع در ابعاد داخلی و منطقهای و جهانی است
بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
ایمان عرفان منش؛ غلام رضا جمشیدیها
چکیده
در پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد نظری روششناسی بنیادین، روش تحقیق اسنادی و با نگرشی تفسیری و اکتشافی، محدوده و برخی از شاخصههای رئالیسم علمی مندرج در معرفت اجتماعی سید جمالالدین اسدآبادی شناسایی شده است. سید جمالالدین با استفاده از بینش هرمنوتیکی و بر اساس مفاهیم قرآنی از جمله عقل، علم و جهاد تلاش کرده است ظرفیت معرفت دینی ...
بیشتر
در پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد نظری روششناسی بنیادین، روش تحقیق اسنادی و با نگرشی تفسیری و اکتشافی، محدوده و برخی از شاخصههای رئالیسم علمی مندرج در معرفت اجتماعی سید جمالالدین اسدآبادی شناسایی شده است. سید جمالالدین با استفاده از بینش هرمنوتیکی و بر اساس مفاهیم قرآنی از جمله عقل، علم و جهاد تلاش کرده است ظرفیت معرفت دینی را در جهان مدرن آشکار کند. قرین بودن علم و دین یکی از اصول معرفتشناختی اوست. به اعتقاد سید جمالالدین، ضرورت کاربردیسازی علوم اسلامی و توجه مسلمانان به سایر روشهای علمی از جمله روشهای مکتب اثباتی میتواند در تقویت بُعد معرفتی و علمی کشورهای اسلامی و در نتیجه، احیای مجدد تمدن اسلامی سهم مهمی داشته باشد. به نظر میرسد در پرتو منطق روششناختی و معرفتشناختی سید جمالالدین، نوعی توصیه به مؤلفههای پارادایمی رئالیسم علمی میتواند در بهکارگیری معرفت دینی و قرآنی در کنار سایر روشهای علمی و تجربی مدرن سودمند باشد. همچنین از جمله ویژگیهای عملی معرفت اجتماعی سید جمالالدین، روحیۀ عملگرایی و پراکسیس (عقیده و جهاد) است.