بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
عَذرا اکبری؛ قاسم زائری
چکیده
انقلاب اسلامی ایران در میانه دو جریان سیاسی و اجتماعی اصلی غالب در جهان اسلام به پیروزی رسید: مارکسیسم و ناسیونالیسم. انقلاب اسلامی از ابتدا داعیة «جهانی بودن» داشت، و پاسخی بومی به بینالمللگرایی ناسیونالیسم در قالب سازمان ملل، و انترناسیونالیسم مارکسیستی بود. امام خمینی، داعیة «وحدت اسلامی» داشت تا مسلمانان را به ...
بیشتر
انقلاب اسلامی ایران در میانه دو جریان سیاسی و اجتماعی اصلی غالب در جهان اسلام به پیروزی رسید: مارکسیسم و ناسیونالیسم. انقلاب اسلامی از ابتدا داعیة «جهانی بودن» داشت، و پاسخی بومی به بینالمللگرایی ناسیونالیسم در قالب سازمان ملل، و انترناسیونالیسم مارکسیستی بود. امام خمینی، داعیة «وحدت اسلامی» داشت تا مسلمانان را به رغم تنوع فکری و فرهنگیشان به یکدیگر نزدیک کند، و با تاکید بر مفهوم «امت»، و راهبرد «امتگرایی اسلامی»، راهی برای اداره جهان اسلام باز کند. این مقاله به بررسی نگرش امام خمینی(ره) پیرامون چگونگی ادارة جهان اسلام در مرحلة پس از اتحاد پرداخته است و مبانی و لوازم ایدة مهم ایشان (تشکیل یک دولت بزرگ اسلامی با جمهوری های مستقل ازاد) را مورد بررسی قرار داده است که در نهایت تصویری از یک اتحادیه با سیستمی کنفدرالی را به دست میدهد. در این پژوهش با استفاده از روش اسنادی و تحلیل تاریخی به گردآوری و تحلیل دادهها پرداخته شده است.
ایدههای نوین برای بازسازی علوم اجتماعی بر اساس منابع فکر اسلامی
قاسم زائری؛ علی اسکندری نداف
چکیده
در دو دهه گذشته مباحثه پر رونقی بر سر امکان یا ماهیت «علم بومی» در حوزه عمومی علوم انسانی ایران شکل گرفته است. وضع «علم اجتماعی» در ایران بخشی از این مباحثه، و «جامعه شناسان» خود بخشی از مباحثه بومی سازی بوده و هستند. این مقاله با ارجاع به آراء و نظرات جمعی از استادان و صاحبنظران علوم اجتماعی ایران در بازة زمانی پیشگفته، ...
بیشتر
در دو دهه گذشته مباحثه پر رونقی بر سر امکان یا ماهیت «علم بومی» در حوزه عمومی علوم انسانی ایران شکل گرفته است. وضع «علم اجتماعی» در ایران بخشی از این مباحثه، و «جامعه شناسان» خود بخشی از مباحثه بومی سازی بوده و هستند. این مقاله با ارجاع به آراء و نظرات جمعی از استادان و صاحبنظران علوم اجتماعی ایران در بازة زمانی پیشگفته، به دسته بندی نظرات موافقین و مخالفین علم اجتماعی بومی در ایران بپردازد. مقاله نشان خواهد داد که دست کم سه رویکرد اصلی در مباحثة علم اجتماعی بومی در ایران قابل شناسایی است: رویکرد پوزیتیویستی، رویکرد قاره ای-پست مدرن، و رویکرد حکمت اسلامی. آنچه بین این سه رویکرد و نمایندگان آنها محل اجماع است، تاکید هر سه بر پرداختن علم اجتماعی و جامعه شناسی به مسائل و موضوعات خاصّ هر جامعه، و اهتمام خاص بودگی آن، از جمله خاص بودگی تاریخی و هویتی جامعة ایران است: گروه اول معتقدند اصول و مبانی نظری ثابت و جهانی متعلق به علم مدرن است و باید از این اصول برای شناخت و حل مسائل بومی جامعة ایران استفاده کرد؛ گروه دوم معتقدند که این اصول برای هر جامعه و فرهنگی متفاوت است، و شناخت جامعة ایران نیازمند شناسایی اصول و قواعد فرهنگی و تاریخی خاصّ این جامعه است؛ گروه سوم نیز هرچند همانند گروه اول به هویت جهانی علم باور دارند ولی بنیانهای نظری سکولار علم مدرن را خطا و غلط دانسته، و قائل به وجود مبانی بدیل متناسب با حکمت اسلامی برای دانش اجتماعی بومی هستند.
بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
قاسم زائری
چکیده
«مردمی» در کنار «اسلامی» از جمله مهمترین صفات ممیزة انقلاب اسلامی است. این مقاله به بررسی موضع «علی شریعتی» و «مرتضی مطهری» در مورد «مردم» اختصاص دارد. این دو متفکر بحثهای مفصل فلسفی یا جامعهشناختی پیرامون مفاهیمی نظیر «فرد» و «جامعه» و «تاریخ» و «ناس» در آثار خود دارند. اما آنها ...
بیشتر
«مردمی» در کنار «اسلامی» از جمله مهمترین صفات ممیزة انقلاب اسلامی است. این مقاله به بررسی موضع «علی شریعتی» و «مرتضی مطهری» در مورد «مردم» اختصاص دارد. این دو متفکر بحثهای مفصل فلسفی یا جامعهشناختی پیرامون مفاهیمی نظیر «فرد» و «جامعه» و «تاریخ» و «ناس» در آثار خود دارند. اما آنها ضمناً به دلیل درگیری عملی در مناسبات اجتماعی و مبارزات انقلابی ناگزیر از پرداختن به «مردم» نه بهمثابه امری تجریدی و بهعنوان ابژة نظریه-پردازیهای فلسفی-جامعهشناختی بلکه بهعنوان مردمِ «عادی»ِ «کوچه بازار» و تعیین جایگاه آنها در طرحهایشان برای تغییر در نظم یا تاسیس نظم جدید بودهاند. به نظر میرسد که شریعتی بیش از همه دلمشغول مناقشة مردم-روشنفکر است و موضع دوگانهای در مورد مردم دارد: از یکسو «مردم» را بهعنوان معیار کاملی برای سنجش همة امور اجتماعی و دینی اعم از خدا و پیامبر و عبادت و هنر و نظایر آن مطرح میکند، و از سوی دیگر گزینشگرانه «شبهآدمها» را از افراد «تشنة ایمان» و در حسرت «روزگار برابری انسانی» متمایز میکند، و آنها را پایة اصلی طرح تحول اجتماعی خود میداند. مطهری بیش از همه بر مناقشة مردم-دین تمرکز دارد، و مفهوم «مستضعف» را برای اشاره به جایگاه مردم عادی به چالش میکشد، و معتقد است که «مستضعف» همان «مومن» نیست، و ملاک سنجش مردم عادی نه «استضعاف» بلکه «عمل صالح» است. در این مقاله از روش اسنادی و مرور متن آثار این دو متفکر استفاده شده است.
بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
قاسم زائری؛ سیدمحمد معلمی
چکیده
این مقاله به نحوة پیدایی و عوامل شکلدهندة نظریة «روششناسی بنیادین» بهعنوان نظریهای در باب مبناکاوی نظریات علمی اختصاص دارد که با اتکا به مبانی صدرایی، به بررسی عوامل معرفتی و غیرمعرفتی موثر بر تولید نظریههای علمی میپردازد. مبنای نظری این مقاله، خود نظریة «روششناسی بنیادین» است و تلاش دارد نظریه روششناسی ...
بیشتر
این مقاله به نحوة پیدایی و عوامل شکلدهندة نظریة «روششناسی بنیادین» بهعنوان نظریهای در باب مبناکاوی نظریات علمی اختصاص دارد که با اتکا به مبانی صدرایی، به بررسی عوامل معرفتی و غیرمعرفتی موثر بر تولید نظریههای علمی میپردازد. مبنای نظری این مقاله، خود نظریة «روششناسی بنیادین» است و تلاش دارد نظریه روششناسی بنیادین را در مورد خودش بیازماید. ابتدا شرحی از چیستی «نظریه روششناسی بنیادین» داده شده و پس از بیان عوامل تحقق «نظریه روششناسی بنیادین»، به داوری دربارة درونی یا بیرونی بودن آن پرداخته شده است. در اینجا از روش اسنادی و تحلیل متون و بررسی آثار استاد «حمید پارسانیا» سود برده شده و ضمناً به زمینة اجتماعی و زندگی فردی واضع نظریه توجه شده است. این مقاله به نحوة پیدایی و عوامل شکلدهندة نظریة «روششناسی بنیادین» بهعنوان نظریهای در باب مبناکاوی نظریات علمی اختصاص دارد که با اتکا به مبانی صدرایی، به بررسی عوامل معرفتی و غیرمعرفتی موثر بر تولید نظریههای علمی میپردازد. مبنای نظری این مقاله، خود نظریة «روششناسی بنیادین» است و تلاش دارد نظریه روششناسی بنیادین را در مورد خودش بیازماید. ابتدا شرحی از چیستی «نظریه روششناسی بنیادین» داده شده و پس از بیان عوامل تحقق «نظریه روششناسی بنیادین»، به داوری دربارة درونی یا بیرونی بودن آن پرداخته شده است. در اینجا از روش اسنادی و تحلیل متون و بررسی آثار استاد «حمید پارسانیا» سود برده شده و ضمناً به زمینة اجتماعی و زندگی فردی واضع نظریه توجه شده است.
بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
قاسم زائری؛ زینب اعلمی
چکیده
امام خمینی (ره) راهبری انقلاب اسلامی 1357 را به عهده داشت. او در بافت گفتمانیِ مواجهة تاریخی متجددین و متدینین با «سنت» با فراتر رفتن از جهتگیریهای «نفی سنت» و «بازگشت به سنت» از یک سو و «تکرار سنت» از سوی دیگر، جهتگیری «احیای سنت» را پایهریزی و تقویت کرد. وی همچنین از دوگانة توسعهای «سنت-تجدد» ...
بیشتر
امام خمینی (ره) راهبری انقلاب اسلامی 1357 را به عهده داشت. او در بافت گفتمانیِ مواجهة تاریخی متجددین و متدینین با «سنت» با فراتر رفتن از جهتگیریهای «نفی سنت» و «بازگشت به سنت» از یک سو و «تکرار سنت» از سوی دیگر، جهتگیری «احیای سنت» را پایهریزی و تقویت کرد. وی همچنین از دوگانة توسعهای «سنت-تجدد» فراتر رفته و ضمن «نادیدهانگاری مثبت» غرب، منطق نقد درونی سنت را مورد توجه قرار داده است. بر اساس یافتههای پژوهش حاضر، امام خمینی (ره) به عنوان یک دیندار چه در مقام راهبری یک انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگ، و چه در مقام یک کنشگر معمولی زندگی روزمره، در بافتِ چندوجهی سنت عمل کرده است: نخست «سنت دینی» که خود به «سنت الهی- تکوینی (سنتالله)» و «سنت فقهی- تشریعی» تفکیکپذیر است، و دیگری «سنت زندگی» که به «سنت زندگی مسلمانان» (و تقسیمبندیهای خردتر «سنت تاریخی صدر اسلام» و «سنت اجتماعی مسلمین») و «سنت زندگی غیرمسلمین» (و تقسیمبندیهای خردتر «سنتهای باستانی و ادیان پیش از اسلام» و «سنت مستکبرین») تقسیمپذیر است. چنین تنوعی در درک از سنت، ضمن اینکه تجدد را نه بهعنوان امری مستقل بلکه بهعنوان یکی از اشکال سنت زندگی لحاظ کرده و امام خمینی (ره) را از مشکلات بعدیِ درگیری نظری و عملی با تجدد مبرّا میکند، به وی اجازه میدهد بخشهایی از سنت را بهطور نامتقارنی با اتکاء به سایر بخشهای آن، مورد نقد و بازسازی قرار دهد.
قاسم زائری