بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
محمدرضا قائمی نیک
چکیده
پس از مواجهۀ مسلمین با دنیای مدرنِ غربی، بعضی از متفکرین معاصر متاثر از حکمت متعالیۀ صدرالمتالهین شیرازی، مشهور به متفکرین نوصدرایی، مواجههای انتقادی با فلسفههای تاریخ و نظریات علوم اجتماعی غربیِ معاصر، از جمله هگل، مارکس، کنت، دورکیم و نظایر آنها بر اساس مبانی حکمت اسلامی داشتهاند. از خلالِ این مواجهۀ انتقادی، حکمت متعالیه، ...
بیشتر
پس از مواجهۀ مسلمین با دنیای مدرنِ غربی، بعضی از متفکرین معاصر متاثر از حکمت متعالیۀ صدرالمتالهین شیرازی، مشهور به متفکرین نوصدرایی، مواجههای انتقادی با فلسفههای تاریخ و نظریات علوم اجتماعی غربیِ معاصر، از جمله هگل، مارکس، کنت، دورکیم و نظایر آنها بر اساس مبانی حکمت اسلامی داشتهاند. از خلالِ این مواجهۀ انتقادی، حکمت متعالیه، بسط یافته و مجموعه تأملاتی از این حکمای معاصر، صورتبندی شده است که میتوان آنها را حکمت جامعه و تاریخ نامید. هرچند تحقیقات دیگری در این موضوع انجام شده است، اما اغلب آنها به رابطۀ فرد و جامعه پرداختهاند و در موارد اندکی قلمرو حکمت تاریخ را بررسی نمودهاند. در این مقاله با هدف صورتبندی بسط حکمت متعالیه در جامعه و تاریخ و با بهرهگیری از روششناسی تطبیقی، در بخش اول، با تاکید بر آراء مرحوم علامۀ طباطبائی (ره)، به اصل استخدام، استقلال جامعه از افراد، اعتباریات، تاریخ تکاملی بشر، تاریخ حق و باطل، دورهبندی تاریخی پرداخته شده است. در بخش دوم نیز با دیدگاهی مقایسهای، به چیستی جامعه، اختیار فرد و جبر اجتماعی، علیت در تاریخ، اصالت فطرت، عامل محرک تاریخ، تکامل مجموعی تاریخ و سازوکارهای تحقق تاریخ بر اساس دیدگاه شهید مطهری اشاره شده است. در پایان مقاله، پس از نتیجهگیری، به دو محور اصلی برای پژوهشهای بعدی اشاره شده است: 1) تحقیق در رابطۀ جزئی-کلی و کل، رابطۀ فرد، جامعه و تاریخ و اصالت همزمان آنها، واقعیت تکاملی تشکیکی تاریخ، رابطۀ آگاهی و اراده؛ 2) نقد نظریات جامعهشناسی معاصر نظیر بر اساس حکمت اسلامی.
بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
محمدعلی توانا؛ محمد کامکاری؛ محمد امین میرزایی زاده کوهپایه
چکیده
مرتضی مطهری و فاطمه مرنیسی مساله زن مسلمان در را کانون توجه خود قرار داده اند؛ یکی از منظر فقه سیاسی شیعی و دیگر از منظر فمینیست اسلامی. مقاله حاضر دیدگاه این دو متفکر درباره حقوق زن مسلمان را بررسی می کند و این پرسش ها را طرح می کند که مطهری و مرنیسی، چه حقوق مدنی، اجتماعی و سیاسی برای زن مسلمان قائل هستند؟ و دیدگاه این دو متفکر چه شباهت ...
بیشتر
مرتضی مطهری و فاطمه مرنیسی مساله زن مسلمان در را کانون توجه خود قرار داده اند؛ یکی از منظر فقه سیاسی شیعی و دیگر از منظر فمینیست اسلامی. مقاله حاضر دیدگاه این دو متفکر درباره حقوق زن مسلمان را بررسی می کند و این پرسش ها را طرح می کند که مطهری و مرنیسی، چه حقوق مدنی، اجتماعی و سیاسی برای زن مسلمان قائل هستند؟ و دیدگاه این دو متفکر چه شباهت ها و تفاوت هایی با هم دارد؟ یافته های تحقیق نشان می دهد: مطهری حق آزادی عقیده و مذهب، حق مالکیت (ازحقوق مدنی)، حق آموزش و امنیت احتماعی (از حقوق اجتماعی) و حق رای (از حقوق سیاسی) را برای زنان همسان با مردان به رسمیت می شناسد اما به دلیل زیست شناختی و روان شناختی ، در زمینه قوانین ارث، پوشش و طلاق (از حقوق مدنی)، حق اشتغال (از حقوق اجتماعی) و حق انتخاب شدن سیاسی (از حقوق سیاسی) حقوق متفاوت برای زنان قائل می شود. در مقابل مرنیسی برابری ذاتی میان زن و مرد متصور است و معتقد است اسلام ذاتی (در تقابل با اسلام تاریخی) هم این برابری را به رسمیت می شناسد. در نتیجه حقوق مدنی، اجتماعی و سیاسی مشابه با مردان برای زن مسلمان قائل است. مبنای تفاوت دیدگاه مطهری و مرنیسی را می توان نتیجه نگرش های متفاوت آنان به اسلام دانست.
بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
علی اصغر طالب نژاد؛ سید محمد علی تقوی؛ محمد جواد رنجکش
چکیده
چیستی تمدن مدرن غرب و چگونگی مواجهه با آن در شمار مهمترین پرسشهای نخبگان مسلمان طی دو قرن گذشته بودهاند. این پژوهش دیدگاه آیتالله مطهری در مورد مدرنیته و چگونگی تعامل با تمدن مدرن غرب را مورد بررسی قرار میدهد. پرسشهای اصلی این پژوهش عبارت از آنند که آیا از دیدگاه مطهری دو تمدن اسلامی و غربِ مدرن امکان وامگیری از یکدیگر را ...
بیشتر
چیستی تمدن مدرن غرب و چگونگی مواجهه با آن در شمار مهمترین پرسشهای نخبگان مسلمان طی دو قرن گذشته بودهاند. این پژوهش دیدگاه آیتالله مطهری در مورد مدرنیته و چگونگی تعامل با تمدن مدرن غرب را مورد بررسی قرار میدهد. پرسشهای اصلی این پژوهش عبارت از آنند که آیا از دیدگاه مطهری دو تمدن اسلامی و غربِ مدرن امکان وامگیری از یکدیگر را دارند؟ و این وامگیری باید با چه شرایطی صورت گیرد؟ روش پژوهش در این تحقیق تفسیری مولفمحور بوده و بر مبنای یک مدل نظری بسط یافته از مدل «دو رویه تمدن بورژوازی غرب» ارائه شده توسط عبدالهادی حائری انجام میشود. یافتههای پژوهش نشان میدهد که مطهری در مجموع نگاهی بدبینانه به تمدن مدرن غرب دارد، اما پیشرفت آن در برخی از زمینهها مانند دانش و فناوری و حتی استقرار عدالت در درون جوامع خود را میپذیرد. ایشان این تمدن را دارای نقاط ضعف بسیاری میداند که عمدتاً به مبانی فکری آن مربوطند و در رویه سیاسی آن نیز قابل مشاهدهاند. به اعتقاد مطهری، استعمار در اشکال گذشته و جدید آن تاریکترین نقطه در روند تعاملات غرب و شرق را تشکیل میدهد. او اقتباس مسلمانان از غرب مدرن را نامطلوب نمیشمارد، اما هضم شدن در این تمدن و الگوگیری از نقاط منفی آن را ناپسند میداند. مطهری تمدن غرب را یک کلیت غیرقابلتفکیک که آن را یا باید بهتمامی پذیرفت یا بهطور کلی مردود شمرد نمیداند.
بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
قاسم زائری
چکیده
«مردمی» در کنار «اسلامی» از جمله مهمترین صفات ممیزة انقلاب اسلامی است. این مقاله به بررسی موضع «علی شریعتی» و «مرتضی مطهری» در مورد «مردم» اختصاص دارد. این دو متفکر بحثهای مفصل فلسفی یا جامعهشناختی پیرامون مفاهیمی نظیر «فرد» و «جامعه» و «تاریخ» و «ناس» در آثار خود دارند. اما آنها ...
بیشتر
«مردمی» در کنار «اسلامی» از جمله مهمترین صفات ممیزة انقلاب اسلامی است. این مقاله به بررسی موضع «علی شریعتی» و «مرتضی مطهری» در مورد «مردم» اختصاص دارد. این دو متفکر بحثهای مفصل فلسفی یا جامعهشناختی پیرامون مفاهیمی نظیر «فرد» و «جامعه» و «تاریخ» و «ناس» در آثار خود دارند. اما آنها ضمناً به دلیل درگیری عملی در مناسبات اجتماعی و مبارزات انقلابی ناگزیر از پرداختن به «مردم» نه بهمثابه امری تجریدی و بهعنوان ابژة نظریه-پردازیهای فلسفی-جامعهشناختی بلکه بهعنوان مردمِ «عادی»ِ «کوچه بازار» و تعیین جایگاه آنها در طرحهایشان برای تغییر در نظم یا تاسیس نظم جدید بودهاند. به نظر میرسد که شریعتی بیش از همه دلمشغول مناقشة مردم-روشنفکر است و موضع دوگانهای در مورد مردم دارد: از یکسو «مردم» را بهعنوان معیار کاملی برای سنجش همة امور اجتماعی و دینی اعم از خدا و پیامبر و عبادت و هنر و نظایر آن مطرح میکند، و از سوی دیگر گزینشگرانه «شبهآدمها» را از افراد «تشنة ایمان» و در حسرت «روزگار برابری انسانی» متمایز میکند، و آنها را پایة اصلی طرح تحول اجتماعی خود میداند. مطهری بیش از همه بر مناقشة مردم-دین تمرکز دارد، و مفهوم «مستضعف» را برای اشاره به جایگاه مردم عادی به چالش میکشد، و معتقد است که «مستضعف» همان «مومن» نیست، و ملاک سنجش مردم عادی نه «استضعاف» بلکه «عمل صالح» است. در این مقاله از روش اسنادی و مرور متن آثار این دو متفکر استفاده شده است.
مهدی حسین زاده یزدی؛ حمیده سادات حسینی روحانی
چکیده
علوم اجتماعی، به مثابة علومی که با محوریت ابعاد اجتماعی زندگی انسان سامان گرفته است، مانند سایر دانشهای بشری تحت تأثیر مبانی فلسفی و نیز پیشفرضهای گوناگونی است. بررسی مبانی انسانشناختی علوم اجتماعی از دیدگاه شهید مرتضی مطهری و ایمانوئل کانت، با توجه به وابستگی آنها به دو جریان بزرگ فکری و فرهنگی در غرب و شرق عالَم، امکان ...
بیشتر
علوم اجتماعی، به مثابة علومی که با محوریت ابعاد اجتماعی زندگی انسان سامان گرفته است، مانند سایر دانشهای بشری تحت تأثیر مبانی فلسفی و نیز پیشفرضهای گوناگونی است. بررسی مبانی انسانشناختی علوم اجتماعی از دیدگاه شهید مرتضی مطهری و ایمانوئل کانت، با توجه به وابستگی آنها به دو جریان بزرگ فکری و فرهنگی در غرب و شرق عالَم، امکان شکلگیری دو صورت متفاوت از علوم اجتماعی و مقایسۀ آنها را فراهم میکند. در واقع، بدون رویارویی صورتهای گوناگون ممکن علوم اجتماعی، تصور دقیقی از ظرفیتها و محدودیتهای این علوم شکل نخواهد گرفت و به سرگردانی پژوهشگران این عرصه در تعیین جهت پژوهشها و مسائل این علوم منجر خواهد شد. در پژوهش حاضر تلاش شده است با روش اسنادی، شرحی از آرای انسانشناختی شهید مطهری و کانت ارائه شود و تأثیر آن بر علوم اجتماعی برخاسته از این دو دیدگاه فکری بررسی شود. ظاهراً علوم اجتماعی تحت تأثیر آرای انسانشناختی کانت، محدود به امکانهای پوزیتیویستی و در دایرۀ ظرفیتهای انسانشناسی تجربی سامان مییابد؛ اما علوم اجتماعی برخاسته از نظام فکری- فلسفی شهید مطهری، گسترۀ ابعاد مادی و مجرد انسان و عرصۀ اجتماعی زندگی او را به صورت توأم دربرمیگیرد.