زینب سادات روحانی؛ هادی بهرامی احسان
چکیده
در منابع روانشناختی با رویکردی اسلامی، غالبا واژه نفس معادل مفهوم روان در نظر گرفته شده و با این تناظر مفهومی تلاش می شود تا برای روانشناسی در چارچوب دینی تاریخی تدارک شود. این مقاله در صدد است تا نشان دهد که میزان قرابت مفهومی این دو واژه تاچه حد است و آیا می توان این دو را معادل سازی کرده و با این نگاه از دانش روانشناسی اسلامی با بهره ...
بیشتر
در منابع روانشناختی با رویکردی اسلامی، غالبا واژه نفس معادل مفهوم روان در نظر گرفته شده و با این تناظر مفهومی تلاش می شود تا برای روانشناسی در چارچوب دینی تاریخی تدارک شود. این مقاله در صدد است تا نشان دهد که میزان قرابت مفهومی این دو واژه تاچه حد است و آیا می توان این دو را معادل سازی کرده و با این نگاه از دانش روانشناسی اسلامی با بهره گیری از علم النفس یاد کرد. روش تحقیق این پژوهش تحلیل متن است. در این بررسی منابع اصیل تفسیری و لغت، تحلیل و با مقایسه آن با روان و تعریف آن در کتاب های مرجع روانشناسی، به تحلیل نسبت نفس و روان پرداخته شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که واژه نفس در قرآن کریم به معنای حقیقت و هویت انسان به کار رفته است و میتواند ابعاد مختلف وجودی او را در برگیرد. اصلیترین نقطه تمایز نفس و روان در بعد فراجسمانی نفس است. روان در روانشناسی در مکاتب مختلف معنایی مادی و دنیایی دارد. اما در نفسی که قرآن معرفی میکند بعد فرامادی و فراجسمانی، بسیار پررنگ است. به طور خلاصه میتوان گفت رابطه نفس و روان عموم و خصوص مطلق است. چرا که نفس همه حقیقت انسان را نشان میدهد؛ اما روان به ابعاد محدودی از وجود انسان اشاره دارد. با این توصیف این تناظر مفهومی موجود که نفس را معادل روان در نظر می گیرد، غالبا به تقلیل مفهوم نفس منتهی شده و نتایج آن از شمول کافی برخوردار نیست.
محمد کمالی گوکی؛ ابوالفضل شکوری
چکیده
کرامت انسان در اندیشه متفکرِ انسانگرای اسلامی، برای تعیین معیار کرامتمندی انسان و به تبعه آن تعیین حق انسان، مسئلهای است که با تحلیل آن میتوان نگاهی متفاوت به حقوق بشر در عصر کنونی انداخت. حقوق بشر در دوران مدرن از مسائلی است که بیش از حوزه عمل در حوزه نظر نزاع میان گفتمانها را ایجاد کرده است. کرامت انسان آن ویژگی خاصی است که ...
بیشتر
کرامت انسان در اندیشه متفکرِ انسانگرای اسلامی، برای تعیین معیار کرامتمندی انسان و به تبعه آن تعیین حق انسان، مسئلهای است که با تحلیل آن میتوان نگاهی متفاوت به حقوق بشر در عصر کنونی انداخت. حقوق بشر در دوران مدرن از مسائلی است که بیش از حوزه عمل در حوزه نظر نزاع میان گفتمانها را ایجاد کرده است. کرامت انسان آن ویژگی خاصی است که انسانِ بهماهو انسان را موجودی متفاوت از سایر موجودات، مستحق حقوق و زندگی با شرافت میکند. در این معنا مفهوم«کرامت/dignity» ارتباط مستقیمی با مفهوم«حق/right» پیدا میکند. اگر این معنا از کرامت را در نظر بگیرم و سپس به تاریخِ فکرِ بشر رجوع کنیم میتوان دلایلی را برای کرامتمندی انسان در نزد اندیشمندان یافت. فیلسوف انسانگرای سده چهارم هجری نگاه متفاوتی به این مسئله دارد لذا ما در این پژوهش با رویکرد متن- مفسرمحورگادامری با این سوال به سراغ متون ابن مسکویه میرویم: «ملاک کرامتمندی انسان در اندیشه ابن مسکویه چیست و این ملاک چه نسبتی با حق انسان پیدا میکند؟» مسکویه از انسانِ عقلانی، اخلاقی و اجتماعی سخن میگوید و به همین اساس، نسبت تلازم میان کرامت و حقِ انسان ایجاد میکند.
مهدی حسین زاده یزدی؛ حمیده سادات حسینی روحانی
چکیده
علوم اجتماعی، به مثابة علومی که با محوریت ابعاد اجتماعی زندگی انسان سامان گرفته است، مانند سایر دانشهای بشری تحت تأثیر مبانی فلسفی و نیز پیشفرضهای گوناگونی است. بررسی مبانی انسانشناختی علوم اجتماعی از دیدگاه شهید مرتضی مطهری و ایمانوئل کانت، با توجه به وابستگی آنها به دو جریان بزرگ فکری و فرهنگی در غرب و شرق عالَم، امکان ...
بیشتر
علوم اجتماعی، به مثابة علومی که با محوریت ابعاد اجتماعی زندگی انسان سامان گرفته است، مانند سایر دانشهای بشری تحت تأثیر مبانی فلسفی و نیز پیشفرضهای گوناگونی است. بررسی مبانی انسانشناختی علوم اجتماعی از دیدگاه شهید مرتضی مطهری و ایمانوئل کانت، با توجه به وابستگی آنها به دو جریان بزرگ فکری و فرهنگی در غرب و شرق عالَم، امکان شکلگیری دو صورت متفاوت از علوم اجتماعی و مقایسۀ آنها را فراهم میکند. در واقع، بدون رویارویی صورتهای گوناگون ممکن علوم اجتماعی، تصور دقیقی از ظرفیتها و محدودیتهای این علوم شکل نخواهد گرفت و به سرگردانی پژوهشگران این عرصه در تعیین جهت پژوهشها و مسائل این علوم منجر خواهد شد. در پژوهش حاضر تلاش شده است با روش اسنادی، شرحی از آرای انسانشناختی شهید مطهری و کانت ارائه شود و تأثیر آن بر علوم اجتماعی برخاسته از این دو دیدگاه فکری بررسی شود. ظاهراً علوم اجتماعی تحت تأثیر آرای انسانشناختی کانت، محدود به امکانهای پوزیتیویستی و در دایرۀ ظرفیتهای انسانشناسی تجربی سامان مییابد؛ اما علوم اجتماعی برخاسته از نظام فکری- فلسفی شهید مطهری، گسترۀ ابعاد مادی و مجرد انسان و عرصۀ اجتماعی زندگی او را به صورت توأم دربرمیگیرد.