مطالعه تطبیقی اندیشمندان شاخص اسلامی و غیراسلامی
روح الله موذنی؛ ام لیلا فقیه عبدالهی؛ اسماعیل سعادتی خمسه
چکیده
حق تعیین سرنوشت، ادعای سیاسی- اخلاقی یک ملت برای حکومت بر خود و پیگیری توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. این حق به مثابه یک حق بنیادین بشری که ریشه در کرامتبخشی به شأن و طبیعت انسانی دارد، یک مفهوم تکامل یافته، ذو ابعاد و کلنگر است اما در عین حال تحلیلهای حقوقی و فلسفی را ترغیب میکند تا به ماهیت پیچیده و متناقض آن ورود کنند. ...
بیشتر
حق تعیین سرنوشت، ادعای سیاسی- اخلاقی یک ملت برای حکومت بر خود و پیگیری توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. این حق به مثابه یک حق بنیادین بشری که ریشه در کرامتبخشی به شأن و طبیعت انسانی دارد، یک مفهوم تکامل یافته، ذو ابعاد و کلنگر است اما در عین حال تحلیلهای حقوقی و فلسفی را ترغیب میکند تا به ماهیت پیچیده و متناقض آن ورود کنند. در این پژوهش، مسئله مبانی حق تعیین سرنوشت از منظر ایمانوئل کانت و امام خمینی بررسی شده است و تلاش شده است با جمعآوری اطلاعات به صورت کتابخانهای، با رویکردی توصیفی- تحلیلی و با بهرهگیری از روش تطبیقی به بررسی مبانی فلسفی حق تعیین سرنوشت از منظر این دو اندیشمند از دو خاستگاه متفاوت، پرداخته شود. سؤال اصلی پژوهش این است که چه نسبتی میان اندیشه فلسفی- سیاسی کانت و امام خمینی حول محور حق تعیین سرنوشت وجود دارد؟ یافتههای مطالعه حاکی از آن است که کانت در طرح خود از حق تعیین سرنوشت، بهعنوان سنگ بنای اندیشه سیاسیاش، عمل و ابهام حاکمیت را در نظامهای حقوقی برجسته میکند. مفاهیم پایهای در فلسفه کانت معطوف به اراده مطلق، آزادی فردی در چهارچوب وظیفهگرایی اخلاقی و اصول حقوقی است اما چهارچوب نظری حاکم بر سنت فکری امام خمینی مبتنی بر رویکردی الهیاتی است و با استعانت از فقه اسلامی قائل به این حق اساسی است. به لحاظ مبناشناسی در فلسفه امام خمینی، اراده آزاد انسان در طول اراده الهی و بُعد الهی تکلیفگرایی از جایگاه ویژهای در حق تعیین سرنوشت برخوردار است.
مهدی حسین زاده یزدی؛ حمیده سادات حسینی روحانی
چکیده
علوم اجتماعی، به مثابة علومی که با محوریت ابعاد اجتماعی زندگی انسان سامان گرفته است، مانند سایر دانشهای بشری تحت تأثیر مبانی فلسفی و نیز پیشفرضهای گوناگونی است. بررسی مبانی انسانشناختی علوم اجتماعی از دیدگاه شهید مرتضی مطهری و ایمانوئل کانت، با توجه به وابستگی آنها به دو جریان بزرگ فکری و فرهنگی در غرب و شرق عالَم، امکان ...
بیشتر
علوم اجتماعی، به مثابة علومی که با محوریت ابعاد اجتماعی زندگی انسان سامان گرفته است، مانند سایر دانشهای بشری تحت تأثیر مبانی فلسفی و نیز پیشفرضهای گوناگونی است. بررسی مبانی انسانشناختی علوم اجتماعی از دیدگاه شهید مرتضی مطهری و ایمانوئل کانت، با توجه به وابستگی آنها به دو جریان بزرگ فکری و فرهنگی در غرب و شرق عالَم، امکان شکلگیری دو صورت متفاوت از علوم اجتماعی و مقایسۀ آنها را فراهم میکند. در واقع، بدون رویارویی صورتهای گوناگون ممکن علوم اجتماعی، تصور دقیقی از ظرفیتها و محدودیتهای این علوم شکل نخواهد گرفت و به سرگردانی پژوهشگران این عرصه در تعیین جهت پژوهشها و مسائل این علوم منجر خواهد شد. در پژوهش حاضر تلاش شده است با روش اسنادی، شرحی از آرای انسانشناختی شهید مطهری و کانت ارائه شود و تأثیر آن بر علوم اجتماعی برخاسته از این دو دیدگاه فکری بررسی شود. ظاهراً علوم اجتماعی تحت تأثیر آرای انسانشناختی کانت، محدود به امکانهای پوزیتیویستی و در دایرۀ ظرفیتهای انسانشناسی تجربی سامان مییابد؛ اما علوم اجتماعی برخاسته از نظام فکری- فلسفی شهید مطهری، گسترۀ ابعاد مادی و مجرد انسان و عرصۀ اجتماعی زندگی او را به صورت توأم دربرمیگیرد.