کاربردیسازی تجربی دانش اجتماعی مسلمین
شهروز شریعتی؛ علی نعمتپور
چکیده
با ورود کنشگران و سازمانهای غیردولتی به عرصۀ جهانی و نقشآفرینی آنها بعد از جنگ سرد، تغییرات مهمی در فهم دیپلماسی و نقش آن در نظامهای جهانی به وجود آمده است. این پژوهش با بررسی منابع قدرت دیپلماسی در آموزههای شیعی تلاش کرده است تا ضمن تبیین ابعاد مفهوم «دیپلماسی مبتنیبر ایمان» چگونگی پیشبرد اهداف دیپلماتیک را با استفاده ...
بیشتر
با ورود کنشگران و سازمانهای غیردولتی به عرصۀ جهانی و نقشآفرینی آنها بعد از جنگ سرد، تغییرات مهمی در فهم دیپلماسی و نقش آن در نظامهای جهانی به وجود آمده است. این پژوهش با بررسی منابع قدرت دیپلماسی در آموزههای شیعی تلاش کرده است تا ضمن تبیین ابعاد مفهوم «دیپلماسی مبتنیبر ایمان» چگونگی پیشبرد اهداف دیپلماتیک را با استفاده از ظرفیت تشیع بهعنوان یک بازیگر غیردولتی ورای مرزهای ملی و با تأکید بر ظرفیت موازنهسازی نشان دهد. مقاله در پی یافتن پاسخ به این پرسش نظری است که ظرفیت نهاد شیعه بهعنوان یک کنشگر و «بازیگر غیردولتی» (NSA)چگونه در پیشبرد اهداف و برنامههای پیروان این مذهب عمل میکند؟ در پاسخ به این پرسش این فرضیه آزموده میشود که دیپلماسی مبتنیبر ایمانِ مذهب تشیع، به کمک اجماع عمومی پیروان بر سر اصول و بنیانهای مشترک ایمانی و با بهرهگیری توامان از سه گونه دیپلماسی «مبادلهای»، «حمایتی» و «فرهنگی» برای دستیابی به اهداف مشترک شیعیان در ایجاد موازنه با اجتماعات رقیب، ظرفیتسازی میکند. در این پژوهش همچنین با مطالعۀ کتابخانهای، اسنادی و مدارک علمی تلاش میشود تا دیپلماسی شیعه در جهان معاصر به «روش تفسیری» تبیین شود. یافتههای این مقاله با یادآوری این نکته که دیپلماسی مبتنیبر ایمان در تحولات آیندۀ نظام بینالمللی نقش بسیار مهمی ایفا خواهد کرد، نشان میدهد نهاد تشیع با استفاده از منابع و ظرفیت دیپلماسی مبتنیبر ایمان خود میتواند نفوذ خود را به صورت توامان در سطوح فروملی و ورای مرزهای ملی گسترش دهد و در جهان پیرامونی خود موازنهسازیهای نیرومندی را ایجاد کند. یافتههای این پژوهش همچنین با تأکید بر مبانی مشترک عقیدتی ـ سیاسی در فرهنگ سیاسی شیعه نشان میدهد این نگرشهای ایمانی موجب افزایش قدرت کنشگری و انسجام شیعیان میشود و ظرفیت مهمی را برای جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کشوری با اکثریت شیعی فراهم میکند.
بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
محمد مهدی حسینمردی؛ سیده لطیفه حسینی؛ زینب عصمتی
چکیده
با اینکه نظریهپردازان غربی، اصل تعیین سرنوشت را خوانشی از نظامهای مبتنی بر اندیشههای لیبرال دموکراسی و پیشفرضی برای حقوق و آزادیهای فردی تلقی میکنند، این اصل در سویۀ فکری علامه نایینی و علامه جعفری از وضع متفاوت تأسیسی برخوردار است. سنت فکری آنها متأثر از گزارههای موضوعی فقه شیعی مبتنی بر اندیشههای درونفهم دینی است. ...
بیشتر
با اینکه نظریهپردازان غربی، اصل تعیین سرنوشت را خوانشی از نظامهای مبتنی بر اندیشههای لیبرال دموکراسی و پیشفرضی برای حقوق و آزادیهای فردی تلقی میکنند، این اصل در سویۀ فکری علامه نایینی و علامه جعفری از وضع متفاوت تأسیسی برخوردار است. سنت فکری آنها متأثر از گزارههای موضوعی فقه شیعی مبتنی بر اندیشههای درونفهم دینی است. از اینرو، چنین سازوکاری هم در مبنا و هم در صورت، با نظریات سیاسی در غرب به طریق بنیادینی و موضوعی با تضاد مواجه است و ظرفیتهای گفتمانی خاص خود را دارد. هدف پژوهش حاضر، بررسی حق تعیین سرنوشت مردم در پرتو حقوق اساسی و با رویکرد اجتهادی از منابع موضوعی و با درک فقاهتی و تتبع از تاریخ سیاسی اسلام در میان شیعیان است. سیرِ پژوهشی این مقاله کیفی و توصیفی-تحلیلی و با توجه به موضوع و ماهیت با پشتوانۀ اسناد، شیوۀ آن کتابخانهای است. نتایج نشان میدهد علامه جعفری بهلحاظ مبناشناسی، حاکمیت الهی را هستۀ اصلی مردمسالاری و از حیث صورت آن را از شقوق بااهمیت حیات معقول انسانی میداند. حال آنکه فصل تعیینکننده و بالفعل آن به اعتقاد نایینی، حق انتخاب و دادن فرصت برای عموم یا جمهور مردم در تأیید مشروعیت حاکمیت است.