علی شکوری
چکیده
با توجه به مناقشههای نظری در مورد مفاهیم و ارزشهای بنیادی، چون عدالت، بین اسلام و غرب در این مقاله به مطالعۀ سیر تاریخی تحول مفهومی عدالت از منظر این متفکران میپردازیم. در این مطالعه نتیجه میگیریم که اولاً، عدالت معنای روشن و جهانشمول در اعصار و بین اندیشمندان ندارد و گرایش کلی به یافتن مبنایی برای زندگی سعادتمندانه و متعالی ...
بیشتر
با توجه به مناقشههای نظری در مورد مفاهیم و ارزشهای بنیادی، چون عدالت، بین اسلام و غرب در این مقاله به مطالعۀ سیر تاریخی تحول مفهومی عدالت از منظر این متفکران میپردازیم. در این مطالعه نتیجه میگیریم که اولاً، عدالت معنای روشن و جهانشمول در اعصار و بین اندیشمندان ندارد و گرایش کلی به یافتن مبنایی برای زندگی سعادتمندانه و متعالی است؛ ثانیاً، تشابه و تفاوت در میان متفکرین غربی و اسلامی به مبانی معرفتشناختی و زمینههای اجتماعی و مذهبی برمیگردد؛ ثالثاً، گرایشها در اندیشمندان غربی از دورۀ کلاسیک بهسوی عصر جدید اجتناب از مطلقگرایی و کشاندن عدالت به زندگی عملی است درحالیکه بین متفکرین اسلامی گرایشات مطلقگرایانه و تقدسگرایانه عموماً غالب است؛ خامساً، اندیشهورزی اسلامی بیشتر گرایش به ازلی بودن دارد و خصلت پسین و پیشینی بودن دارد درحالیکه اندیشهورزی غربی به خصلت پسینی و جنبههای اجرایی عدالت گرایش دارد. سادساً، با توجه به دو مورد اخیر، در شیوۀ غربی عدالت استقرایی و درعینحال معطوف به حل مسئله مبتنی بر مبانی سکولار و اُمانیستی است ازاینرو لزوماً بهترین قوانین عادلانه تعبیر نمیشوند بلکه بیشتر به نتایج توجه میشود درحالیکه اندیشۀ اسلامی جامعنگرانه و مبتنی بر مبانی معرفتشناختی معنوی است.