حمید توبک؛ احمد سوری؛ صادق رضایی
چکیده
این مقاله در زمینه جایگاه تفکر انتقادی در اندیشههای فلسفی تربیتی علامه طباطبایی انجام گرفته است. هدف از انجام این تحقیق، بررسی ابعاد و مؤلفههای تفکر انتقادی و اثرات آن در فرایند تعلیم و تربیت و ارائه دلالتهای ضمنی تربیتی جهت کاربرد در نظام آموزش و پرورش ایران است. روش تحقیق، توصیفی-تحلیلی بوده، جامعه پژوهش را کلیه اسناد منتشر ...
بیشتر
این مقاله در زمینه جایگاه تفکر انتقادی در اندیشههای فلسفی تربیتی علامه طباطبایی انجام گرفته است. هدف از انجام این تحقیق، بررسی ابعاد و مؤلفههای تفکر انتقادی و اثرات آن در فرایند تعلیم و تربیت و ارائه دلالتهای ضمنی تربیتی جهت کاربرد در نظام آموزش و پرورش ایران است. روش تحقیق، توصیفی-تحلیلی بوده، جامعه پژوهش را کلیه اسناد منتشر شده مرتبط با اندیشههای فلسفی-تربیتی علامه طباطبایی در پایگاههای اطلاعاتی موجود؛ تشکیل میدهد. روش گردآوری دادهها، کتابخانهای بوده و در قالب فعالیتهای تحلیلی از تلخیص و عرضه دادهها و نتیجهگیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و همچنین به منظور استخراج دلالتهای ضمنی تربیتی از روش نشانهشناسی استفاده گردیده است. نتایج به دستآمده نشانگر آن است که مؤلفهها و ابعاد تفکر انتقادی از دیدگاه علامه طباطبایی شامل: توجه به تربیت اخلاقی، پرسشگری و بحث و تبادل نظر، علم آموزی، تهذیب و تزکیّه نفس، استدلال منطقی به منظور اثبات حقایق، آزادی و اختیار در نقد و بررسی نظرات، سعه صدر در مواجهه با مسائل و مشکلات، خردورزی و عقلانیت، رهاییبخشی از جهل و کشف واقعیتها و رسیدن به توحید و قرب الیالله میباشد. دلالتهای تربیتی در خصوص جایگاه تفکر انتقادی در فرایند تعلیم و تربیت از منظر علامه نیز دربرگیرنده عناصر مختلف تعلیم و تربیت شامل محتوای برنامه درسی، تدریس و ویژگیهای معلم بود که با وجود اینکه در بستری از اندیشههای اسلامی مطرح شدهاند؛ در بسیاری از وجوه با نظریات تفکر انتقادی معاصر در غرب، همخوانی دارند.
مریم شعبان
چکیده
پژوهش حاضر به دنبال شناسایی اولین اندیشهها پیرامون تحلیل اجتماعی و فرهنگی کودک و کودکی در ایران و همچنین شناسایی اولین متفکرانی که به دنبال مطالعهی جامعه-شناسانهی کودک و کودکی بودندهاند، میباشد. چنین اقدامی پاسخی در برابر نادیدهانگاری سهم جوامع شرقی در فضای علمی جامعهشناسی کودکی در جهان است. رویکرد پژوهش حاضر کیفی تاریخی ...
بیشتر
پژوهش حاضر به دنبال شناسایی اولین اندیشهها پیرامون تحلیل اجتماعی و فرهنگی کودک و کودکی در ایران و همچنین شناسایی اولین متفکرانی که به دنبال مطالعهی جامعه-شناسانهی کودک و کودکی بودندهاند، میباشد. چنین اقدامی پاسخی در برابر نادیدهانگاری سهم جوامع شرقی در فضای علمی جامعهشناسی کودکی در جهان است. رویکرد پژوهش حاضر کیفی تاریخی و با روش تحلیل اسنادی است. نتایج نشان میدهند که با وجود اندیشههای فلسفیِ متفکرانی چون فارابی، بوعلیسینا، ابن مسکویه، خواجه نصیر، غزالی، ملاصدرا، ابنخلدون که پیرامون کودک و کودکی بحث کردهاند، بر اساس جریانها و وقایع اجتماعی و فرهنگی بخصوص چالشهای علما با برنامههای سکولارسازی حکومت پهلوی، کسانی چون مطهری، شریعتی و فلسفی، نگاه مبتنی بر زمینههای اجتماعی و فرهنگی نسبت به کودک و کودکی در ایران را آغاز کردند. آنها در فضای فکری خودشان یک جامعهی ایدهآل را متصور هستند که مهمترین شاخصه آن دین اسلام با محوریت آیین تشیع است. لزوم چنین جامعهای از نظر آنها وجود کنشگرانی با شخصیت و روحیهی مذهبی شیعی میباشد، به همین دلیل کودکان از نظر آنها کنشگران بالقوهای برای جامعهی ایدهال مورد نظر هستند که باید با آموزشهای مذهبی، آماده شوند. به همین دلیل به نظر آنها مهمترین ساختار در جامعهی فعلی، نظام تعلیم و تربیت است؛ مهمترین کنشگران در جامعه فعلی، کودکان هستند؛ مهمترین متخصصان در جامعهی فعلی علما و متخصصان دینی و مهمترین نقشها در جامعهی فعلی، نقش والدین، مربیان و معلمان به عنوان نیروهای اصلی تعلیم و تربیت کودکان میباشند. بنابراین کودکان و کودکی موضوع مورد تمرکز اندیشههای هر سه متفکران قرار گرفت.