بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
معصومه شفعتی؛ محبوبه بابایی
چکیده
در این مقاله سعی شد، با رویکرد ابن خلدون، موانع توسعه در دوران پهلوی دوم مورد تبیین قرار گیرد. از نگاه ابن خلدون، عواملی ازجمله مردم، مقامات سیاسی، باورها، ثروت یا ذخیره منابع، توسعه و عدالت به گونه ای گردشی و مستقل به یکدیگر پیوند دارند، هریک دیگری را تحت تاثیر قرار می دهد و زمینه را برای تحول مثبت یا منفی فراهم می آورد. با توجه به این ...
بیشتر
در این مقاله سعی شد، با رویکرد ابن خلدون، موانع توسعه در دوران پهلوی دوم مورد تبیین قرار گیرد. از نگاه ابن خلدون، عواملی ازجمله مردم، مقامات سیاسی، باورها، ثروت یا ذخیره منابع، توسعه و عدالت به گونه ای گردشی و مستقل به یکدیگر پیوند دارند، هریک دیگری را تحت تاثیر قرار می دهد و زمینه را برای تحول مثبت یا منفی فراهم می آورد. با توجه به این که در دوران پهلوی دوم برخی از مولفه ها مثل ثروت که عبارت بود از پول نفت و کمک های خارجی به عنوان عناصر سازنده، قابلیت تاثیرگذاری مثبتی بر توسعه را دارا بود، اما، این عوامل باعث وابستگی بیشتر عناصر رسمی به دولت شد و آنها به جای تاثیر گذار بودند، تابع نظام سیاسی شدند و گروه های غیر رسمی وظایف آنها را انجام می دادند و مهم ترین اثرات سلطه گروه های غیر رسمی، به وجود آمدن زمینه بی اعتنایی به نظم و قانون است. که زمینه برای دوری از تحول مثبت فراهم می شود. و از سوی دیگر بهبود وضعیت پولی، زمینه را برای مستبد شدن محمدرضاشاه در اواخر دوران حکومت او فراهم آورد . این در حالی است که، دولت خوب ازنظر ابن خلدون نه به صورت یک دولت مداخله گر و نه یک دولت دیکتاتوری تصور می شود. پس تاثیری که متغیرهای پیشتاز در توسعه در دیگر متغیرها داشته اند، تاثیر منفی بوده است، نه تأثیر گردشی در راستای توسعه.
بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
الهه فرجی؛ یارمحمد قاسمی
چکیده
چکیده: سرمایۀ اجتماعی از مفاهیم نو، مهم و قابل توجه در عرصه علوم اجتماعی است و در چند دهۀ اخیر تا آنجا اهمیت یافته که به آن ثروت نامرئی هم اطلاق میشود، در این مقاله در صدد بررسی مقایسهای این مفهوم با مفهوم عصبیت است که توسط ابنخلدون مطرح شدهاست. ابنخلدون برای تحلیل بنای نظام سیاسی، بینظمی سیاسی و اجتماعی عصر خود از این کلید واژۀ ...
بیشتر
چکیده: سرمایۀ اجتماعی از مفاهیم نو، مهم و قابل توجه در عرصه علوم اجتماعی است و در چند دهۀ اخیر تا آنجا اهمیت یافته که به آن ثروت نامرئی هم اطلاق میشود، در این مقاله در صدد بررسی مقایسهای این مفهوم با مفهوم عصبیت است که توسط ابنخلدون مطرح شدهاست. ابنخلدون برای تحلیل بنای نظام سیاسی، بینظمی سیاسی و اجتماعی عصر خود از این کلید واژۀ استفاده کرده و آن را یک عامل وحدتبخش و متحدکننده میداند. در واقع هدف اصلی این است که در نهایت به پاسخ این سؤال برسیم که آیا میتوان عصبیت ابنخلدون را با توجه به نظریات سرمایه اجتماعی روزآمد کرد؟ چارچوب نظری مقالۀ حاضر مبتنی بر نظریۀ گیدنز و مکمل آن آراء پاتنام است. مجموعه بحثهای ارایه شده بدین نتیجه رهنمون گردیده که علاوه بر این که دو مفهوم دارای اشتراکاتی هستند، از برخی جهات با هم تفاوتهایی دارند که آنها را از هم جدا میکند. از این تفاوتها میتوان چنین استنباط کرد که کاملا نمیتوان عصبیت را روزآمد کرد. در واقع آن بخشی از عصبیت که پیوندی تنگانگ با اجتماع قبیلهای دارد را نمیتوان روزآمد کرد. ولی مصداقهایی از عصبیت که از مختصات اجتماع قبیلهای نیست را میتوان روزآمد کرد مانند دین که در اغلب جوامع بشری، به ویژه جامعۀ ما همچنان عامل عمدۀ همبستگی است، همپیمانی نیز که امروزه در قالب منظقهای و جهانی شکل میگیرد، از جمله مواردی هستند که به امکان روزآمد ساختن نظریه عصبیت ابنخلدون با جامعه جدید کمک میکنند.