سید سعید زاهد زاهدانی؛ محمدحسین جمال زاده
چکیده
نیازهای ضروری جوامع از طریق تشکلهای طبیعیِ اجتماعی، موسوم به نهاد تامین میشوند. از جمله برای ایجاد نظم و امنیت و مدیریت جامعه، نهاد سیاست تشکیل مییابد. هر فرهنگ و تمدنی دارای سبک مدیریت و انتظامبخشی مخصوص به خود است. ازاینرو هر تمدنی دارای یک نهاد سیاسی با شاکلۀ مخصوص به خود است. تمدن مدرن با کنار گذاشتن واقعیت غیب و تکیه بر ...
بیشتر
نیازهای ضروری جوامع از طریق تشکلهای طبیعیِ اجتماعی، موسوم به نهاد تامین میشوند. از جمله برای ایجاد نظم و امنیت و مدیریت جامعه، نهاد سیاست تشکیل مییابد. هر فرهنگ و تمدنی دارای سبک مدیریت و انتظامبخشی مخصوص به خود است. ازاینرو هر تمدنی دارای یک نهاد سیاسی با شاکلۀ مخصوص به خود است. تمدن مدرن با کنار گذاشتن واقعیت غیب و تکیه بر واقعیت مشهود (سکولاریزم) و اعتماد به انسان (هیومنیزم) شکل و رشد یافت. نهادهای اجتماعی آن، از جمله سیاست هم بر همین پایه استوار شدند. با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979 میلادی و ظاهر شدن اسلام در یک منظر تمدنی چنین مینماید که شاکلههای نوینی به نهادهای اجتماعی مخصوصا سیاست داده شد.مقاله حاضر تلاش میکند با استفاده از روش بررسی متون و بحث و نظرخواهی از متخصصین، در یک مطالعۀ تطبیقی شاکلۀ سیاست در تمدن نوین اسلامی را تخمین زند. موضوع پژوهش مطالعه تطبیقی شاکله سیاست در دو تمدن مدرن و نوین اسلامی است و هدف پژوهش آن است که پایههای نظری سیاست را در تمدن مدرن و تمدن نوین اسلامی با یکدیگر مقایسه کرده و نتایج اجتماعی هر یک را مورد سنجش قرار دهد. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که شاکلۀ سیاست در این دو نوع تمدن با یکدیگر تفاوت مبنایی دارند؛ هر چند ممکن است هر دو به مردم سالاری متمسک باشند. تمدن مدرن بر اساس انسان گرایی و توجه به سودجویی و منفعتطلبی انسانها هر نوع عملی را مجاز میشمارد اما تمدن اسلامی تکیه خود را بر ربوبیت الهی میگذارد و با اهمیت دادن به رابط بین عالم غیب و مشهود تلاش میکند نظامی را در سیاست جایگزین کند که ولایت الهی در سطوح مختلف اجتماعی ساری و جاری شود.