نوراله نورانی؛ حمید پارسانیا
چکیده
پس از رنسانس و رشد علم تجربی در اروپا، میان علوم تجربی(روش تجربی) و مدعیات کلیسا(روش نقلی)، اختلافات بنیادینی شکل گرفت که در نتیجه آن جامعه اروپایی رای به تعارض میان علم و دین داد. با گسترش علوم تجربی و دستاوردهای آن به جوامع اسلامی این چالش به شکل عمیقتری شکل گرفت و متفکرین و صاحبنظران این حوزه را درگیر نمود. در ایران نیز استاد شهید ...
بیشتر
پس از رنسانس و رشد علم تجربی در اروپا، میان علوم تجربی(روش تجربی) و مدعیات کلیسا(روش نقلی)، اختلافات بنیادینی شکل گرفت که در نتیجه آن جامعه اروپایی رای به تعارض میان علم و دین داد. با گسترش علوم تجربی و دستاوردهای آن به جوامع اسلامی این چالش به شکل عمیقتری شکل گرفت و متفکرین و صاحبنظران این حوزه را درگیر نمود. در ایران نیز استاد شهید مطهری و دکتر عبدالکریم سروش به عنوان دو صاحبنظر مهم حوزه معرفتشناسی، مواضع متضادی را در رابطه با مختصات مفهومی علم دینی اتخاذ نمودند که جریانهای فکری پس از خود را متاثر ساخت. در این پژوهش، با اتکای بر سه پرسش اصلی، مواضع این دو متفکر پیرامون ماهیت(تعریف) علم، روش علم و امکان و امتناع تاسیس علم دینی به صورت تطبیقی مورد واکاوی قرار گرفته است. در نتیجه تحلیل صورت گرفته، مشخص شد، از آنجایی که از نظر سروش، علم تجربی دارای حوزه همعرض و مستقلی نسبت به سایر اقسام معرفت است و روش آن نیز روش تجربی با اتکای بر منطق ابطالگرایی است، امکان تاسیس علم دینی وجود ندارد. در نقطه مقابل، از نظر شهید مطهری، علم تجربی به مثابه یکی از اقسام معرفت دارای ارتباط طولی با سایر اقسام معرفت است. از نظر ایشان، روش علم، روش تجربی مبتنی بر منطق قیاس بوده و در صورتی که این روش را بکارگیرد و برطرفکننده نیازهای فردی و اجتماعی جامعه اسلامی باشد و در نهایت از سوی اسلام هدفگذاری شود، علم دینی محسوب شده و حجیت دینی نیز دارد.
بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
نوراله نورانی؛ غلامرضا جمشیدیها
چکیده
اختلافات نظری، پیرامون نسبت میان علم مدرن با دین، منجر به نوعی طیف بندی میان متفکرین این حوزه شده است. دیدگاه علم تجدد طلب، پیرایه زدا و سنت گرایی اسلامی، سه رویکرد کلان این میدان منازعه هستند که هر یک به گونه ای متفاوت نسبت به موضوعِ امکان یا امتناع تحقق علم دینی به طور عام و علوم اجتماعی اسلامی به طور خاص اظهار نظر کرده اند. تمامی نظریه ...
بیشتر
اختلافات نظری، پیرامون نسبت میان علم مدرن با دین، منجر به نوعی طیف بندی میان متفکرین این حوزه شده است. دیدگاه علم تجدد طلب، پیرایه زدا و سنت گرایی اسلامی، سه رویکرد کلان این میدان منازعه هستند که هر یک به گونه ای متفاوت نسبت به موضوعِ امکان یا امتناع تحقق علم دینی به طور عام و علوم اجتماعی اسلامی به طور خاص اظهار نظر کرده اند. تمامی نظریه ها و رویکردهای این حوزه با اتکای بر پیش فرض های فلسفی شکل گرفته اند که در بطن خود تحقق الگویی از مختصات جامعه مطلوب را هدف گذاری کرده اند. این موضوع به اختلاف و عدم در اختیار داشتن دیدگاهی اجماعی جهت نظریه پردازی اجتماعی منجر شده است. «جامعه شناسی برهانی» ایده ای بدیع و پیشنهادی است که تلاش می کند با توجه به تغییرات اجتماعی- فرهنگی در عصر جدید، صورتی نو از تفکر معرفت شناختی در حوزه فلسفه مضاف دانش جامعه شناسی ارائه دهد. جامعه شناسی برهانی با تاکید بر حضور غیرقابل انکار پیش فرض های فلسفی که ترسیم کننده مختصاتی از جامعه مطلوب در پس نظریه های جامعه شناسی و در نتیجه ارزش مداری آنها است، داعیه دار آن است که با اتکا بر گزاره های یقینی و عقلی- فلسفی، می توان ضمن ارزیابی بنیادهای فلسفی نظریه ها، با استفاده از «قیاس تجربی»، به نتایج جامعه شناختی هرچه مطمئن تر و عمیق تری دست یافت که فاصله حداکثری با ظنّیات دارد.