دانشگاه تهران (با مشارکت انجمن علمی انقلاب اسلامی ایران)فصلنامه علمی نظریههای اجتماعی متفکران مسلمان2538-52404120140321Analysis of the social role of women in terms of Ayatollah Khameneiواکاوی نقش اجتماعی زن از منظر آیتالله خامنهای9285707410.22059/jstmt.2014.57074FAمنصورهلولاآوراستادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهرانراضیهشاهمرادی زوارهکارشناس ارشد مطالعات زنان دانشکاه تهرانJournal Article20151201Humiliation the role of women in family and emphasize on social identify of women is the common of feminist groups. Islamic scholars also offered different opinions about the social role of women. These research efforts has focused on study the ideas of Ayatollah Khamenei, as one of the largest Muslim thinkers in contemporary society and leadership of Islamic Republic of Iran, about social role of women. In this study, using qualitative content analysis Mayring all speeches and statements of the last 5 years he was determined. Finally in 5 different categories were classified: education, employment, political activities, endeavor fields and athletics. For example in education field he encouraged women to apply but he has different opinion about job and said conditional approval about it. Some of Similarities and differences in their views of Islamic thinkers and Western views on the role of women in the conclusions listed.He did a great emphasis on the role of women in familyتحقیر نقش خانوادگی زنان و صرفاً اهمیت دادن به هویت اجتماعی آنها، یکی از اشتراکات نظری دیدگاههای مختلف فمینیستی است. اندیشمندان اسلامی نیز آرای متفاوتی درباره جایگاه و نقش اجتماعی زن بیان کردهاند. در پژوهش حاضر، اندیشههای آیتالله خامنهای، رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران درباره این موضوع بررسی شده است. همه سخنرانیها و بیانات پنج سال اخیر ایشان با روش تحلیل محتوای کیفی مایرینگ بررسی شد. در نهایت مقولات گوناگون در پنج محور تحصیلات، اشتغال، فعالیتهای سیاسی، عرصه مجاهدتها و حوزه ورزش قهرمانی دستهبندی گردید و در هر بخش جمعبندی انجام شد. به عنوان نمونه در زمینه تحصیلات ایشان تأیید همراه با تشویق را برای زنان به کار میبرند و زنان تحصیلکرده را مایه افتخار جامعه اسلامی میدانند، اگرچه در زمینه اشتغال، نظری متفاوت دارند و آن را به صورت مشروط تأیید مینمایند. وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه ایشان با متفکران اسلامی و نیز نظریههای غربی درباره نقش اجتماعی زنان در نتیجهگیری ذکر شده است. دانشگاه تهران (با مشارکت انجمن علمی انقلاب اسلامی ایران)فصلنامه علمی نظریههای اجتماعی متفکران مسلمان2538-52404120140321Social theory of destiny (Ghada and Ghadar) from Jamal-Aldin Asad Abadi and Morteza Motahari points of viewنظریه اجتماعی قضا و قدر از دیدگاه سید جمالالدین اسدآّبادی و مرتضی مطهری29535707510.22059/jstmt.2014.57075FAشهنازصداقت زادگان اصفهانیعضو هیئت علمی دانشگاه پیام نورJournal Article20141103AsadAbadi and Motahari contened that Believing in Ghada and Ghadar affects destiny of societies. The problem in this article is inspired by thoughts of Jamal-Aldin Asad Abadi and Morteza Motahari. Social theories of both thinkers about Ghada and Ghadar are studied by comparative method. Asad Abadi’s theory about Ghada and Ghadar is more historical-experimental, during the history of before and after Islam and its spatial domain is world history. On the other hand, social theory of Morteza Motahari is more historical- philosophical, about after the appearance of Islam and its domain is Islamic history and Islamic nations. Both thinkers believe that understanding of Orientals about Ghada and Ghadar is false. This false understanding is intentional and biased according to Asad Abadi’s view but unintentional and unconscious as a result of less information and excessive focus on Quran and less focus on thoughts of the prophet and Imams in Motahari’s viewpoint. Both thinkers believe in the positive role of unbiased Ghada and Ghadar understanding on development of Islamic nations. Nowadays biased understanding about Ghada and Ghadar in Islamic nations is a barrier to development and results in sloth and indolence. <br />Keywords: Ghada Ghadar believe, fatalism, Jamal-Aldin Asad Abadi, Morteza Motahari, Orientalists, development. مسئله مورد بررسی پژوهش حاضر، برگرفته از آرای سید جمالالدین اسدآبادی و مرتضی مطهری است که باور به قضا و قدر را در سرنوشت جوامع تأثیرگذار میدانند. در پژوهش حاضر، نظریه اجتماعی دو متفکر مسلمان با شیوه تطبیقی بررسی شده است. نظریه اجتماعی اسدآبادی درباره باور به قضا و قدر، بیشتر تاریخی- تجربی است و بازه زمانی آن، تاریخ قبل و بعد از اسلام و قلمرو مکانی آن، تاریخ جهان است. نظریه اجتماعی مرتضی مطهری درباره باور قضا و قدر، بیشتر تاریخی- فلسفی است و بازه زمانی آن، تاریخ بعد از اسلام و قلمرو مکانی آن، بیشتر تاریخ اسلام و کشورهای اسلامی است. هر دو معتقدند فهم مستشرقین از قضا و قدر نادرست است. اما اسدآبادی این فهم نادرست را مغرضانه و هدفمند و مطهری غیرمغرضانه و ناشی از اطلاعات اندک مشترقین و تأکید بیش از حد بر آیات قرآن بدون در نظر گرفتن آرا و اندیشههای پیامبر و امامان میداند. هر دو معتقدند که چگونگی فهم قضا و قدر بر پیشرفت و انحطاط کشورهای مسلمان مؤثر است و در حال حاضر، فهم نادرست از قضا و قدر در کشورهای مسلمان موجب خمودگی و سستی و مانع پیشرفت آنها است. دانشگاه تهران (با مشارکت انجمن علمی انقلاب اسلامی ایران)فصلنامه علمی نظریههای اجتماعی متفکران مسلمان2538-52404120140321Exploring the possibility of social sciences according to Allame Tabatabai’s social philosophyشرایط امکان علوم اجتماعی در فلسفه اجتماعی علامه طباطبایی در پرتو مقایسه تطبیقی با فلسفه اجتماعی کانت55865707610.22059/jstmt.2014.57076FAسید حمیدطالب زادهدانشیار دانشکده فلسفه دانشگاه تهرانسید محمد امینقانعی راددانشیار مزکز تحقیقات سیاست علمی کشورمحمدتوکلاستاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهرانابوالفضلمرشدیعضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه یزدJournal Article20150829
The emergence and establishment of modern social sciences in Western societies is explained as an “epistemic disembodying” which resulted in change in the metaphysics in the West. The views of Immanuel Kant have had a determining role in this process by providing the “possibility conditions” for the modern social sciences. By altering the conception of man from a “heteronymous being” to an “autonomous being”, as well as positing religion “within the boundary of mere reason”, Kant brought about dramatic changes into the metaphysics of the West .In comparison, Allameh Tabatabaee, as a prominent representative of the contemporary Islamic thought in Iran, has prepared a similar ground for the transformation of Islamic metaphysics. By suggesting the concept of “e’tebariyat” and a rational understanding of Islamic theology, Allameh Tabatabaee provided a general but introductory outline of a paradigm shift in understanding man and his relation with God in the Islamic metaphysics. However, by considering human reason as deficient, Tabatabee defines man not as an autonomous being but as a creature which is in need of an external support, namely, revelation. In this paper, it is argued that the consequence of this view is an understanding of society as a non-self-sufficient and non-self-founded, but founded on reason and revelation, simultaneously. The article concludes that although Allameh Tabatabaee provides some preparations for the “possibility conditions” of a new tradition of social sciences", he stands merely at the beginning of a long path which yet to be followed and completed by his students. در مقاله حاضر، برونرفت علوم اجتماعی از وضعیت پروبلماتیک در تمدن اسلامی به مواجهه نظام معرفتی و متافیزیکی این تمدن با «ازجاکندگی معرفتی» دوران جدید منوط شده است. در تبیین این موضوع، آرای علامه طباطبایی به محک آرای ایمانوئل کانت برده شده است. کانت در مواجهه با پدیده یادشده، با انتقال خدا از حوزه شناخت به حوزه اخلاق و تبدیل انسان به موجودِ «خودآیین» و قرار دادن «دین در محدوده صرفاً خرد»، تحول بزرگی را در متافیزیک مغربزمین ایجاد کرد که حاصل آن، ارائه دریافتی جدید از جامعه انسانی (جامعه به عنوان هستی خودبنیاد و مستقل) بود و همه اینها به فراهمشدن «شرایط امکانِ» علوم اجتماعی جدید، یعنی امکان «درک منطق پدیدههای اجتماعی در استقلال خود» منجر شد. اما علامه در مواجهه با پدیده «ازجاکندگی معرفتی» هر چند با آغاز کردن فلسفه خود با «انسان» و بهویژه با طرح مفهوم «اعتباریات»، قلمرو آفرینشگری عقل انسان را گسترش داد، با «ناقص» دانستن عقل و فطرت انسان، تبدیل شدن انسان به موجودی «خودآیین» را ناممکن و بنابراین، قلمرو دین را محیط بر قلمرو عقل دانست. حاصل این نگاه، ارائه دریافتی از جامعه به عنوان هستی غیرخودبنیاد و غیرمستقل بود. با این حال، وی با ارائه دریافتی عقلایی از کلام و الهیات اسلامی، خطوط کلی اما مقدماتی را برای تحولِ پارادایمی در دریافت از «انسان» و رابطه او با خدا و شکلگیری سنت مستقل علوم اجتماعی در جهان اسلام فراهم کرد. دانشگاه تهران (با مشارکت انجمن علمی انقلاب اسلامی ایران)فصلنامه علمی نظریههای اجتماعی متفکران مسلمان2538-52404120140321Survey of students' attitude towards liberal seats in universities
(case: Tabriz university)نگرش دانشجویان به کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاه به لحاظ اثرگذاری در توسعه اجتماعی و سیاسی دانشگاهها (مورد: دانشگاه تبریز)871125707710.22059/jstmt.2014.57077FAعبدالحسینکلانتریدانشیار گروه جامعهشناسی دانشگاه تهرانجعفراحمدپور پرویزیانکارشناس ارشد دانشگاه آزاد اسلامی، واحد بندرعباس، گروه علوم اجتماعی، هرمزگان، ایرانJournal Article20151201The seats at the universities of liberal policies that led to the social development and the promotion of political science students has been proposed. One of the important concepts and controversial liberal positions on political dialogue today is Iran. However this has not been the subject of much attention in scientific circles.<br />This study aimed to evaluate the attitudes of students to seats of deliberation and consideration of the impact on social and political development in Tabriz University students, in terms of the goal of a functional review, extensive in scope, the range of small and the timing is a cross-sectional study. The method in this research field using survey techniques, and tools for data collection questionnaire. The sample size in this study is 376 people.<br />The results indicate that the use of domestic mass media, community participation, economic status, social trust, religious, social cohesion, gender and marital status were significantly associated with liberal attitudes seats. But the type of education in the family and age no significant relationship with attitudes as liberal seats.<strong><em>تشکیل کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها موضوعی راهبردی است که از سوی رهبری برای رشد اجتماعی و ارتقای سطح دانش سیاسی دانشجویان مطرح شده است. کرسیهای آزاداندیشی یکی از مفاهیم مهم و بحثانگیز در گفتوگوهای سیاسی امروز جامعه ایران است که میتواند علاوه بر حل و فصل بسیاری از مسائل روز جامعه ایران، در بلندمدت آثار تمدنی شگرفی داشته باشد. با این حال این موضوع در محافل علمی چندان مورد توجه قرار نگرفته است. پژوهش حاضر که با هدف بررسی نگرش دانشجویان به کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاه به لحاظ اثرگذاری در توسعه اجتماعی و سیاسی دانشگاهها در بین دانشجویان دانشگاه تبریز انجام شده ، از نظر هدف، پژوهشی کاربردی، به لحاظ وسعت پهنانگر، از نظر دامنه، خرد و از نظر زمانی یک بررسی مقطعی است. روش پژوهش، روش میدانی با استفاده از پیمایش، و ابزار جمعآوری دادهها پرسشنامه است. حجم نمونه نیز در این تحقیق 376 نفر است. پژوهش حاضر بر اساس نظریههای توسعه و توسعه اجتماعی از جمله لرنر، اینگلس و اسمیت، مک کله لند، راجرز و . . . به دنبال بررسی ارتباط بین استفاده دانشجویان از رسانههای جمعی داخلی، </em></strong><strong><em>نوع تربیت دانشجویان در خانواده، مشارکت اجتماعی، پایگاه اقتصادی، اعتماد اجتماعی، دینداری و انسجام اجتماعی </em></strong><strong><em>به عنوان متغیرهای مستقل و نگرش به عنوان کرسیهای آزاداندیشی به عنوان متغیر وابسته است. بر اساس نتایج پژوهش، بین استفاده از رسانههای جمعی داخلی، </em></strong><strong><em>مشارکت اجتماعی، پایگاه اقتصادی، اعتماد اجتماعی، دینداری، انسجام اجتماعی، </em></strong><strong><em>با آزاداندیشی ارتباط معنادار وجود دارد. اما بین نوع تربیت در خانواده با نگرش به عنوان کرسیهای آزاداندیشی ارتباط معناداری مشاهده نشد.</em></strong>دانشگاه تهران (با مشارکت انجمن علمی انقلاب اسلامی ایران)فصلنامه علمی نظریههای اجتماعی متفکران مسلمان2538-52404120140321The survey of theory of islamic state in muslim brotherhoodبررسی تحولات اندیشه دولت اسلامی نزد اخوانالمسلمین از آغاز جنبش تا پس از انقلاب 2011 مصر1131365707810.22059/jstmt.2014.57078FAفیروزاصلانیاستادیار دانشکده حقوق دانشگاه تهرانالههمرندیدکترای حقوق عمومی دانشگاه تهرانJournal Article20150125Power of the Muslim Brotherhood after Egypt’s revolution of 2011 and effective role in the approval of the constitution in 2012 ,led to be considered the idea of an Islamic state by the various media and academic circles .<br /> This issue has necessitated need for research on this topic with a focus on the question: what is the Idea of an Islamic state in the Muslim Brotherhood's political thought? And What has developments since the start of the movement so far? According to this study it can be stated, with respect to the ideological development of the Brotherhood had during his life, with changes in the concept of state , Muslim thought about How to implement Sharia law has been transformed. Hence with highlighting the role of democratic principles in concept of an Islamic state, the Muslim Brotherhood shifted toward greater acceptance of the current structures for regulating the application of sharia and also shifted toward greater acceptance of the locus of legal authority lying in the state itself and in the Supreme Constitutional Court .<strong>در اختیار گرفتن قدرت توسط اخوانالمسلمین پس از انقلاب در مصر و داشتن نقشی مؤثر در تصویب قانون اساسی 2012 مصر موجب گردید موضوع اندیشه دولت اسلامی اخوانالمسلمین مورد توجه محافل مختلف رسانهای و علمی قرار گیرد. همین مسئله، انجام پژوهشی درباره این موضوع را ایجاب کرد. پرسش پژوهش حاضر این است که نظریه دولت اسلامی در اندیشه سیاسی اخوانالمسلمین چیست و از آغاز تأسیس جنبش تا سالهای نزدیک به انقلاب و پس از آن چه تحولاتی یافته است؟ بدین ترتیب دولت اسلامی مطلوب اخوانالمسلمین در زمان حاضر، شناسایی و معرفی میشود تا بر اساس آن بتوان در خصوص عملکرد اخوان بهویژه در حوزه تدوین قانون اساسی به تحلیلی درست و مبتنی بر واقعیت در حوزه عمل در دوره پس از انقلاب پرداخت که به نوعی عرصه تبدیل شعارها به واقعیتها است. بر اساس یافتههای پژوهش حاضر میتوان بیان کرد که به دنبال تحولات ایدئولوژیکی اخوان در طول حیات خود، همراه با تغییر نگاه به مفهوم دولت، چگونگی اجرای شریعت و اسلامی نمودن قوانین در جامعه نیز در اندیشه اخوان دچار تحول شده است. از این رو، با اهمیت یافتن نقش و جایگاه اصول دموکراتیک در مفهوم دولت اسلامی در اندیشه اخوانالمسلمین، مسئله اسلامی نمودن قوانین در جامعه و تعیین نهادی حاکمیتی مبتنی بر قانون اساسی برای تطابق مصوبات مجالس با شریعت اسلامی، ذیل رعایت اصول دولت دموکراتیک مدنی و دفاع از استقلال نظام حقوقی سکولار قرار میگیرد.</strong>دانشگاه تهران (با مشارکت انجمن علمی انقلاب اسلامی ایران)فصلنامه علمی نظریههای اجتماعی متفکران مسلمان2538-52404120140321Islamic approach to the city: Islamic City Characteristicsرویکرد اسلامی به شهر؛ ویژگیهای شهر اسلامی1371675707910.22059/jstmt.2014.57079FAبهرامبیاتهیات علمی دانشگاه عالی دفاع ملیJournal Article20150930Abstract<br /><br />Thinking on city Among the topics of interest to scholars has been in permanent.Since Islam is a social religion and human well-being and strategy for the program,This paper analyzes the characteristics and components of Islam and Islamic city counted to be one of three Muslim scholars, including;Farabi, Ibn- Khaldun and ebrahim the antecedents of the contemporary Muslim thinkers have been investigated .the theoretical framework of Islam for city analysis based on:The three components of (Muslim), social space (the Muslims) and physical space (Islamic Broadcasting).Accordingly, the components of the Islamic city including mosques, houses, markets, neighborhoods And the field is that these elements are depicted in a hybrid structure of the city.It seems that currently existing theories city,With extreme emphasis on user differentiation as, for example, in Chicago, there have been serious criticism of Islamic theory can claim is theoretical.<br />Keyword:<br />"City", "city view", "Muslim scholars", "Islamic perspective", "Islamic city"شهر از جمله موضوعات مورد توجه اندیشمندان بوده است. از آنجایی که اسلام، دین اجتماعی است و برای سعادت بشر، راهبرد و برنامه دارد، در پژوهش حاضر برای تحلیل شهر از دیدگاه اسلام و احصای ویژگیها و مؤلفههای شهر اسلامی، نظریههای سه تن از متفکران مسلمان شامل ابنخلدون و فارابی از متقدمین و خانم ابراهیم از متفکران مسلمان معاصر بررسی شده است. در چارچوب نظری مورد توجه در اسلام، بر سه مؤلفه انسان (مسلمان)، فضای اجتماعی (فضای مسلمانی) و فضای کالبدی (سیمای اسلامی) شهر تأکید شده است. مؤلفههای شهر اسلامی، شامل مسجد، خانه، بازار، محله و میدان میشود که این عناصر در ساختاری ترکیبی، فضای شهر اسلامی را ترسیم میکنند. از این رو، ظاهراً در شرایط حاضر که نظریههای موجود شهری با تأکید افراطی بر تمایز کاربری، آن گونه که برای مثال در مکتب شیکاگو وجود دارد، با انتقاد جدی مواجه شده است، نظریه اسلامی شهر میتواند در حوزه نظری داعیهدار باشد.دانشگاه تهران (با مشارکت انجمن علمی انقلاب اسلامی ایران)فصلنامه علمی نظریههای اجتماعی متفکران مسلمان2538-52404120140321Al-Farabi, al-Ghazali, and Nasir al-Din al-Tusi:
Classification of the Sciences and the Place of Religious Sciencesجایگاه دانشهای شرعی در طبقهبندی علوم از دیدگاه فارابی، غزالی و خواجه نصیر طوسی1691915708010.22059/jstmt.2014.57080FAیحییبوذری نژاددانشیار گروه علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران0000-0001-9085-4517قاسمخسرویدانشجوی کارشناسی ارشد رشته دانش اجتماعی مسلمین دانشگاه تهرانJournal Article20151120Classification of the Sciences has always been an essential part of the Islamic scientific thought. This was due to the significant role of science in the Islamic culture and as well as the development of various scientific traditions in this civilization.<br />Philosophy of science, today, discusses the classification of sciences in which methods, subject matters, and goals of the science are studied. In addition, the discipline takes into consideration the scientific principles and foundations involved.<br />In order to study this issue from the epistemological viewpoint it is necessary to pay attention to two problems: first are the intellectual foundations of its classifier and second is the relative realization of this classification in the scholarly milieu. This was achieved in regards to the religious sciences and their co-existence with secular sciences since a long time ago, but this was questioned in recent centuries after the introduction of modern epistemology.<br />This paper examines three types of the important classifications in Islamic civilization proposed by Farabi, Ghazzali and Nasir Al-din Tusi and studies the formation of this historical experience, which is a religious understanding of all sciences and epistemological compatibility between religious and secular sciences.اهمیت جایگاه علم در فرهنگ اسلامی و توسعه و رشد انواع مختلف علوم در این حوزه تمدنی باعث شده است که همواره «طبقهبندی علوم» جز لاینفک تفکر مسلمین در عرصه علم و علمپژوهی باشد. امروزه طبقهبندی علوم از مباحث مطرح در فلسفه علم است که در آن از روشها، موضوعات، غایات و نیز شناخت درباره چیستی، اصول و مبانی علوم بحث میشود. لازمه اقبال به این مهم در مباحث معرفتشناسی، در وهله اول حاکمیت بنیانهای فکری واضع آن و در مرتبه دوم، تحقق نسبی علوم منشعب از این طبقهبندی در جامعه علمی است که این شروط درباره علوم شرعی و سازگاری آن با علوم غیرشرعی در تمدن اسلامی از دیرباز تحقق یافته است. اما در سده اخیر و پس از ورود مبانی معرفتی تفکر مدرن، به ارزش معرفتی این علوم خدشه وارد شده است. از این رو، در مقاله حاضر، سه نوع از طبقهبندیهای مهم در تمدن اسلامی که توسط فارابی، غزالی و خواجه نصیرالدین طوسی ارائه شده است، بازخوانی خواهد شد. سپس به چگونگی تحقق این تجربه تاریخی یعنی تلقی دینی از همه علوم و سازگاری معرفتی بین علوم شرعی و غیرشرعی میپردازیم. در پژوهش حاضر با اتخاذ رویکردی بنیادی، از روش اکتشافی و مراجعه مستقیم به مراجع دست اول استفاده شده است.