غلامرضا جمشیدیها؛ مریم شعبان
چکیده
پژوهش حاضر به دنبال مطالعه و شناسایی مفهوم کودکی در ادیان، با تمرکز بر مسیحیت و اسلام است. در این راه، با رویکرد کیفی و روش تحلیل محتوا به تجزیه و تحلیل اطلاعات پرداخته است. کودکی در مسیحیت پیرو گناه نخستین، ذاتاً شرّ پنداشته میشود. زیرا طغیانگر از امر الهی و گرایش به بدی دارد. پیرو این موضوع باید با تعمید گناه نخستین در ذات او شسته ...
بیشتر
پژوهش حاضر به دنبال مطالعه و شناسایی مفهوم کودکی در ادیان، با تمرکز بر مسیحیت و اسلام است. در این راه، با رویکرد کیفی و روش تحلیل محتوا به تجزیه و تحلیل اطلاعات پرداخته است. کودکی در مسیحیت پیرو گناه نخستین، ذاتاً شرّ پنداشته میشود. زیرا طغیانگر از امر الهی و گرایش به بدی دارد. پیرو این موضوع باید با تعمید گناه نخستین در ذات او شسته شود. چنین نگاه بدبینانهای به کودکان با اسطورهی دیونوسوسی مطرح شد. لذا کودک دیونوسوسی مستحق بد اخلاقی، بد رفتاری، سقط جنین، تنبیه سخت، به کار واداشته شدن، عدم حمایت، گرسنگی، فقر، بیماری، بیسوادی و جهل و... است. نگاه مسیحیت به کودکی به دلیل اقدامات اومانیستی دوره رنسانس به بعد از جمله تحولات کلیسا و اقدامات جهان مدرن در قرن بیستم، بخصوص اعلامیهی حقوق بشر 1948م، و اعلامیه و کنوانسیون حقوق کودک 1989م، منجر به تحول رویکرد مسیحیت به کودکی و تضعیف رویکرد شرّانگاری و کودک دیونوسوسی شد. دین اسلام، کودک را ذاتاً خیر و الهی میپندارد، کودک آپولونی است، زیرا کودک روح خداوند را در خود داشته و معصوم و مقدس است. اما پیرو قدرت اختیار ممکن است به گناهان و آلودگیهای نفسانی دنیا، آلوده شود. نیازمند مراقبت و تربیت مناسب است که آلوده به بدیها و گناهان نشود و ذات الهی او مصون از هرگونه بدی بماند. هرگونه آسیب جسمی، روحی و روانی به کودک ممنوع است و باید با او بر اساس احترام و رعایت شأن انسانی برخورد شود و مورد حمایت همهجانبه در جهت رشد و تعالی قرار گیرد.