مریم شعبان
چکیده
پژوهش حاضر به دنبال شناسایی اولین اندیشهها پیرامون تحلیل اجتماعی و فرهنگی کودک و کودکی در ایران و همچنین شناسایی اولین متفکرانی که به دنبال مطالعهی جامعه-شناسانهی کودک و کودکی بودندهاند، میباشد. چنین اقدامی پاسخی در برابر نادیدهانگاری سهم جوامع شرقی در فضای علمی جامعهشناسی کودکی در جهان است. رویکرد پژوهش حاضر کیفی تاریخی ...
بیشتر
پژوهش حاضر به دنبال شناسایی اولین اندیشهها پیرامون تحلیل اجتماعی و فرهنگی کودک و کودکی در ایران و همچنین شناسایی اولین متفکرانی که به دنبال مطالعهی جامعه-شناسانهی کودک و کودکی بودندهاند، میباشد. چنین اقدامی پاسخی در برابر نادیدهانگاری سهم جوامع شرقی در فضای علمی جامعهشناسی کودکی در جهان است. رویکرد پژوهش حاضر کیفی تاریخی و با روش تحلیل اسنادی است. نتایج نشان میدهند که با وجود اندیشههای فلسفیِ متفکرانی چون فارابی، بوعلیسینا، ابن مسکویه، خواجه نصیر، غزالی، ملاصدرا، ابنخلدون که پیرامون کودک و کودکی بحث کردهاند، بر اساس جریانها و وقایع اجتماعی و فرهنگی بخصوص چالشهای علما با برنامههای سکولارسازی حکومت پهلوی، کسانی چون مطهری، شریعتی و فلسفی، نگاه مبتنی بر زمینههای اجتماعی و فرهنگی نسبت به کودک و کودکی در ایران را آغاز کردند. آنها در فضای فکری خودشان یک جامعهی ایدهآل را متصور هستند که مهمترین شاخصه آن دین اسلام با محوریت آیین تشیع است. لزوم چنین جامعهای از نظر آنها وجود کنشگرانی با شخصیت و روحیهی مذهبی شیعی میباشد، به همین دلیل کودکان از نظر آنها کنشگران بالقوهای برای جامعهی ایدهال مورد نظر هستند که باید با آموزشهای مذهبی، آماده شوند. به همین دلیل به نظر آنها مهمترین ساختار در جامعهی فعلی، نظام تعلیم و تربیت است؛ مهمترین کنشگران در جامعه فعلی، کودکان هستند؛ مهمترین متخصصان در جامعهی فعلی علما و متخصصان دینی و مهمترین نقشها در جامعهی فعلی، نقش والدین، مربیان و معلمان به عنوان نیروهای اصلی تعلیم و تربیت کودکان میباشند. بنابراین کودکان و کودکی موضوع مورد تمرکز اندیشههای هر سه متفکران قرار گرفت.
حسن ناصرخاکی؛ عبدالحسین کلانتری
چکیده
در گفتمانهای اسلامگرا، تغییرات اجتماعی جهان اسلام جهت، معانی و بایستههای متفاوتی به خود گرفته است. این مقاله با استفاده از روش تحلیل گفتمان لاکلا و موفه نظام معنایی خرده گفتمانهای اسلامگرا را در قالب خرده گفتمانهای نوگرا، اصلگرا، و تمدنگرا (با تکیه بر اسناد موجود از سوژههای سیاسی مؤثر در شکلگیری آنها) بررسی نموده ...
بیشتر
در گفتمانهای اسلامگرا، تغییرات اجتماعی جهان اسلام جهت، معانی و بایستههای متفاوتی به خود گرفته است. این مقاله با استفاده از روش تحلیل گفتمان لاکلا و موفه نظام معنایی خرده گفتمانهای اسلامگرا را در قالب خرده گفتمانهای نوگرا، اصلگرا، و تمدنگرا (با تکیه بر اسناد موجود از سوژههای سیاسی مؤثر در شکلگیری آنها) بررسی نموده و اسطوره و بایستههایی که هریک برای تغییرات اجتماعی در جهان اسلام ترسیم میکنند را ارائه نموده است. هرچند نشانۀ بیداری اسلامی به عنوان منبع و جهت این تغییرات در خرده گفتمانهای اسلامگرا مفصلبندی شده با این وجود با توجه به نظام معنایی متفاوت آنها، اسطوره(چشمانداز) و بایستههایی که هریک برای به ثمر رسیدن آن مطرح میکنند متمایز میباشد. بر اساس دستاوردهای این مقاله اسطورهای که گفتمان نوگرایی برای این تغییرات ترسیم میکند تحقق «مدرنیتۀ اسلامی»، اسطورۀ گفتمان اصلگرایی«بازگشت به جامعۀ اسلامی» (به همان سبک موجود در سنت سلف صالح) و اسطورۀ تمدنگرایان نیز ایجاد «تمدن نوین اسلامی» میباشد. از آنجا که هیچ یک از این گفتمانها تا کنون نتوانستهاند به عنوان گفتمانی هژمونیک در جهان اسلام مسلط شوند لذا چشمانداز تغییرات اجتماعی در معرض رقابتهای گفتمانی قرار دارد.