بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
حسین داد بیانی؛ حمید پارسانیا
چکیده
چکیده بحث متدولوژی و استراتژیهای پژوهش در علوم اجتماعی از اهمیت و ارزشی ویژهای برخوردار است، اما از آنجا که در ادبیات علمی گذشتهگان توجه اندکی به منطق و روش برای خلق معرفت میشد، پرداختن پیشینیان نظیر فارابی و ابن خلدون به مقوله متدولوژی و تکنیکهای پژوهشی و استانداردهای علمی به سبک و سیاق امروزی آنهم به صورت آگاهانه، فعالیت ...
بیشتر
چکیده بحث متدولوژی و استراتژیهای پژوهش در علوم اجتماعی از اهمیت و ارزشی ویژهای برخوردار است، اما از آنجا که در ادبیات علمی گذشتهگان توجه اندکی به منطق و روش برای خلق معرفت میشد، پرداختن پیشینیان نظیر فارابی و ابن خلدون به مقوله متدولوژی و تکنیکهای پژوهشی و استانداردهای علمی به سبک و سیاق امروزی آنهم به صورت آگاهانه، فعالیت ارزشمندتری به حساب میآید. به خصوص تأمل و دقتهای ژرفی که فارابی نسبت به بحث متدولوژی از خود نشان داده است به گونهای که میتوان او را پیشگام در طرح مباحث روششناسی دانست. این نوشتار در پی آن است تا با تعمق در آثار فارابی، یعنی "احصاء العلوم"، "علم مدنی" و" آراءاهل مدینۀ فاضله" و برخی دیگر آثار او که به بحث متدولوژی پرداخته، قواعد و اصول روششناختی که مؤلف از آن بهره برده است را استخراج، طبقهبندی و تشریح نماید و تلاش دارد تا شیوههایی که فارابی در مقام گرد آوری و تحلیل دادهها و نقد ارزیابی آرای دیگران به کار گرفته است توضیح دهد.قبل از آن، به مفروضاتی در مورد ماهیت واقعیت اجتماعی که از آن به مفروضات "هستیشناختی" یاد میشود و نیز مجموعهی مرتبطی از مفروضات در مورد شیوهای که معرفت نسبت به این واقعیت را میتوان بدست آورد یعنی مفروضات "معرفتشناختی" و نیز مفروضات "انسانشناختی" که نقش مقدمی در بحث روشها دارد، به اجمال پرداخته است.
عباس قنبری باغستان
چکیده
موضوع اسلامیسازی دانش، یکی از دغدغههای مهم عمده جوامع اسلامی است که البته مسبوق به سابقه نیز است. اگرچه تاکنون روشها و الگوهای فراوانی درباره چگونگی اسلامیسازی دانش و ضرورت آن توسط اندیشمندانی همچون سید حسین نصر، الفاروقی، العطاس، ضیاءالدین سردار و غیره بیان شده است، اما تدوین آن در چارچوبی فرانظری (متاتئوریک) که از یکسو ...
بیشتر
موضوع اسلامیسازی دانش، یکی از دغدغههای مهم عمده جوامع اسلامی است که البته مسبوق به سابقه نیز است. اگرچه تاکنون روشها و الگوهای فراوانی درباره چگونگی اسلامیسازی دانش و ضرورت آن توسط اندیشمندانی همچون سید حسین نصر، الفاروقی، العطاس، ضیاءالدین سردار و غیره بیان شده است، اما تدوین آن در چارچوبی فرانظری (متاتئوریک) که از یکسو بتواند بهطور منسجم به مبانی فلسفی هستیشناسی، معرفتشناسی و روششناسی شناخت پاسخ دهد و از سوی دیگر، دلایل تعدد الگوهای اسلامیسازی را تبیین کند، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. این مسئله ازآنجا اهمیت مییابد که هرگونه تدوین و توسعه الگوی اسلامیسازی دانش، ابتدا باید در چارچوب نظری محض، یا آنچه که فرانظریه نامیده شده است، قرار بگیرد و به مسائل و الزامهای فلسفی آن پاسخ گوید. در واقع پرسش اصلی این است که فرایند اسلامیسازی دانش قرار است درون چه چارچوب فلسفی و فرانظری انجام شود و پاسخ دینی به الزامات فلسفی آن چیست؟ در پژوهش حاضر، ابتدا واکاوی مفهوم فرانظریه در بافت دانش و تمدن غربی و نیز الزامات هستیشناسی، معرفتشناسی و روششناسی آن و سپس بیان پاسخی به الزامات فلسفی براساس دین و رویکرد اسلامی مورد توجه است.