غلامرضا جمشیدیها؛ سینا شیخی
چکیده
روش عمده در فلسفه و علوم انسانی تا اواسط قرن نوزدهم، روش تبیینی علی-معلولی بوده است. با طرح جدید هگل از تاریخ، روش دیالکتیک در علوم انسانی جایگاهی ویژه یافت. هگل با استفاده از بنمایههای دیالکتیک یونانی که در ساحت اندیشه متوقف میشد، دیالکتیک را با تحولاتی در راستای تحلیل تاریخ و وقایع اجتماعی بهکار برد. مارکس نیز با رویکردی ماتریالیستی، ...
بیشتر
روش عمده در فلسفه و علوم انسانی تا اواسط قرن نوزدهم، روش تبیینی علی-معلولی بوده است. با طرح جدید هگل از تاریخ، روش دیالکتیک در علوم انسانی جایگاهی ویژه یافت. هگل با استفاده از بنمایههای دیالکتیک یونانی که در ساحت اندیشه متوقف میشد، دیالکتیک را با تحولاتی در راستای تحلیل تاریخ و وقایع اجتماعی بهکار برد. مارکس نیز با رویکردی ماتریالیستی، به تحلیل دیالکتیکال تاریخ پرداخت. شریعتی یکی از نخستین کسانی بود که این روش را در ایران مطرح نمود. هدف ما در این مقاله مشخص کردن میزان تقلید و نوآوری شریعتی در مفهوم دیالکتیک است. از همین رو با روشی کتابخانهای، به واکاوی مفهوم دیالکتیک در اندیشه ایشان پرداختهایم. از نظر شریعتی منطق ارسطو ذهنی و انتزاعیست. شریعتی کاربست این روش در عالم اسلام را مانع تحولات و پیشرفتهای علمی میداند. علیرغم تأثیر شریعتی از مارکس در منظومه فکری خود، روش او تفاوتهای عمدهای با دیالکتیک مارکسیستی و هگلی دارد. شریعتی هم با ابتنای دیالکتیک بر آگاهی مخالف است و هم با ابتنای آن بر ماتریالیسم. علاوه بر این او ضرب دوم دیالکتیک را جدا و بیرون از ضرب اول تعریف میکند و ضرب سوم را نیز حاصل جمع تز و آنتیتز نمیداند. در تحلیل شریعتی از تاریخ و انسان، ضرب اول و دوم دیالکتیک، جریان خیر و شر هستند که در تقابل با یکدیگر، تاریخ و انسان را متحول میکنند و در نهایت نیز با پیروزی جریان حق این مبارزه به نقطه پایان خویش میرسد.