حسن بخشی زاده؛ عبدالحسین کلانتری
چکیده
عدالت اجتماعی یکی از اصول اولیه دین اسلام است که باید در جامعه و شهر اسلامی پیاده و اجرا شود. با اینحال شکاف فزایندهای بین مفهوم نظری عدالت اجتماعی و واقعیت فقدان عدالت در زندگی اجتماعی در شهر وجود دارد. شهر اسلامی، یک نشانگر است، نشانگر یک فرد مسلمان در بطن جامعه اسلامی. شهر اسلامی، یک واقعیت اجتماعی است که محقق بهدنبال تبیین ...
بیشتر
عدالت اجتماعی یکی از اصول اولیه دین اسلام است که باید در جامعه و شهر اسلامی پیاده و اجرا شود. با اینحال شکاف فزایندهای بین مفهوم نظری عدالت اجتماعی و واقعیت فقدان عدالت در زندگی اجتماعی در شهر وجود دارد. شهر اسلامی، یک نشانگر است، نشانگر یک فرد مسلمان در بطن جامعه اسلامی. شهر اسلامی، یک واقعیت اجتماعی است که محقق بهدنبال تبیین آن بهعنوان محملِ کنش انسانی و نهاد اجتماعی است. در این میان، عدالت اجتماعی، با ارزشترین مفهوم و گذاره در حوزه اجتماع انسانی است که اساس و دوام هر جامعهای در تحقق آن است تا به توسعه و پیشرفت دست یابد از اینرو در این مقاله معیارهای عدالت اجتماعی بر پایهی شهر اسلامی برحسب روش تحلیل تماتیک مورد تحقیق قرار گرفته است. یافتههای حاصل از منابع موجود بهصورتی ساختمند نشان میدهد که معیارهای عدالت در شهر اسلامی طیف وسیعی را شامل میشوند که هسته محوری آنها بر هویت توحیدی قرار دارد و دو معیار و بال آن نیز نظم و کالبد اسلامی در شهر اسلامی است. این معیارها در بحث نوع مسکن، راه، ادای حق مردم، نظم و قانون شهر، حاکمیت شهر، امنیت و رفاه شهری و ... قابل طرح است.
عباس قنبری باغستان؛ سید محسن میری؛ عبدالحسین کلانتری
چکیده
مطالعه تاریخ جوامع اسلامی در مواجهه با "مصائب جهان اسلام" در چند دهه اخیر نشان دهنده نوعی "گذار تاریخی" از مواجهه "سخت افزارانه" به نوعی چاره جویی نرم و علمی مبتنی بر "دانش و آموزش" است که از آن به عنوان "اسلامی سازی دانش" یاد می شود.با توجه به اهمیت این "گذار تاریخی" و نیز ابتنای آن بر نقد علم و دانش مبتنی بر مدرنیته غربی، حتی در درون جوامع ...
بیشتر
مطالعه تاریخ جوامع اسلامی در مواجهه با "مصائب جهان اسلام" در چند دهه اخیر نشان دهنده نوعی "گذار تاریخی" از مواجهه "سخت افزارانه" به نوعی چاره جویی نرم و علمی مبتنی بر "دانش و آموزش" است که از آن به عنوان "اسلامی سازی دانش" یاد می شود.با توجه به اهمیت این "گذار تاریخی" و نیز ابتنای آن بر نقد علم و دانش مبتنی بر مدرنیته غربی، حتی در درون جوامع اسلامی نیز در مورد چرایی و ماهیت آن سئوالاتی ایجاد شده مبنی بر اینکه اساسا "چرا" اسلامی سازی باید در دانش صورت بگیرد؟ این مقاله از طریق روش اسنادی و کتابخانه ای و فراتحلیل مهمترین آثار و منابع موجود در این زمینه ، به بررسی مساله "منطق و چرایی" اسلامی سازی دانش به عنوان یک امر مقدم بر "چیستی" آن پرداخته و به دنبال پاسخ به این سئوال است که اساسا چرا پروژه "اسلامی سازی دانش" شکل گرفت. برآیند کلی نتایج این مطالعه از "چرایی" اسلامی سازی دانش بر مفهوم مرکزی "بحران" در امت اسلامی به خصوص در عصر "پسامدرنیته" استوار است و نشان می دهد ضرورت و منطق "اسلامی سازی دانش" یک دغدغه "هستی شناسانه"، "شناخت شناسانه" و "روش شناسانه" در ارتباط با مواضع "علم و دانش غربی" است که در جوامع اسلامی رشد یافته و ریشه دوانده است. به همین جهت نیز متفکران اسلامی تنها راهکار مقابله با آن را –برخلاف اسلاف خود- نه در اصلاح و یا تغییر سیاسی، بلکه در تحول در "دانش و آموزش" رایج در کشورهای اسلامی می دانند.
حمید پارسانیا؛ عبدالحسین کلانتری؛ محمدرضا روحانی
چکیده
نظریۀ فطرت در اندیشۀ متفکرین مسلمان همواره مورد توجه بوده است؛ در این میان حکمتمتعالیه با توجه به طرح قرآن ـ برهان ـ عرفان، وجوه متفاونی بدان بخشیده است که منجربه استحکام در مفصلبندیِ نظریۀ مذکور شدهاست. در بین حُکمای صدرایی، علامه طباطبائی(ره) و استاد مطهری(ره) نظریۀ فطرت را نه تنها در ثمرات فعلی و فکری، بلکه مبتنی بر ظرفیتهای ...
بیشتر
نظریۀ فطرت در اندیشۀ متفکرین مسلمان همواره مورد توجه بوده است؛ در این میان حکمتمتعالیه با توجه به طرح قرآن ـ برهان ـ عرفان، وجوه متفاونی بدان بخشیده است که منجربه استحکام در مفصلبندیِ نظریۀ مذکور شدهاست. در بین حُکمای صدرایی، علامه طباطبائی(ره) و استاد مطهری(ره) نظریۀ فطرت را نه تنها در ثمرات فعلی و فکری، بلکه مبتنی بر ظرفیتهای عرفانی حکمتمتعالیه مورد تحلیل قرار دادند. بدینمعنا فطرت بهلحاظ وجودی یکی از وجوه حقیقت محمدیه(ص) میباشد که خداوند آن را در نفوس جهت تکوین صبغۀ الهی قرار داده است؛ طبق تقریر علامه و مطهری، بهواسطۀ فطرت، شوق و عشق به کمال مطلق و مطلق کمال در ذات موجودات نهاده شده است. انسان بهواسطۀ قوۀ ناطقه، بالاترین مرتبه از فطرت را داراست تا حدی که میتواند با فطرت خویش به درجۀ اتحاد با حقیقت محمدیه(ص) نائل شود. از سویدیگر فطرت، نقش وجودی در فعل و فکرِ انسان و جامعه نیز دارد؛ چه اینکه هر کنش انسانی و اجتماعی مقرون به شوق به کمالات میباشد که در حاشیۀ فطرت پا به عرصۀ جهان اجتماعی نهاده و زیست جهان را شکل میدهد. پرسش مقاله این است که علامه و استاد مطهری با توجه به ظرفیتهای نظریِ حکمت متعالیه چگونه نسبت مبادی وجودشناختی فطرت را با ثمرات اجتماعی آن پیوند زدهاند؟ در این نوشتار از روششناسی بنیادین استفاده شده است؛ بنابراین مبنای نظری نوشتار متکی بر نظریۀ فطرت در حکمت متعالیه و چارچوب روشی آن، مبتنی بر روششناسی اجتهاد متوسط است که در پی یافتن مسیر تحلیلی علامه و استاد مطهری پیرامون سؤال فوق میباشد.
حسن ناصرخاکی؛ عبدالحسین کلانتری
چکیده
در گفتمانهای اسلامگرا، تغییرات اجتماعی جهان اسلام جهت، معانی و بایستههای متفاوتی به خود گرفته است. این مقاله با استفاده از روش تحلیل گفتمان لاکلا و موفه نظام معنایی خرده گفتمانهای اسلامگرا را در قالب خرده گفتمانهای نوگرا، اصلگرا، و تمدنگرا (با تکیه بر اسناد موجود از سوژههای سیاسی مؤثر در شکلگیری آنها) بررسی نموده ...
بیشتر
در گفتمانهای اسلامگرا، تغییرات اجتماعی جهان اسلام جهت، معانی و بایستههای متفاوتی به خود گرفته است. این مقاله با استفاده از روش تحلیل گفتمان لاکلا و موفه نظام معنایی خرده گفتمانهای اسلامگرا را در قالب خرده گفتمانهای نوگرا، اصلگرا، و تمدنگرا (با تکیه بر اسناد موجود از سوژههای سیاسی مؤثر در شکلگیری آنها) بررسی نموده و اسطوره و بایستههایی که هریک برای تغییرات اجتماعی در جهان اسلام ترسیم میکنند را ارائه نموده است. هرچند نشانۀ بیداری اسلامی به عنوان منبع و جهت این تغییرات در خرده گفتمانهای اسلامگرا مفصلبندی شده با این وجود با توجه به نظام معنایی متفاوت آنها، اسطوره(چشمانداز) و بایستههایی که هریک برای به ثمر رسیدن آن مطرح میکنند متمایز میباشد. بر اساس دستاوردهای این مقاله اسطورهای که گفتمان نوگرایی برای این تغییرات ترسیم میکند تحقق «مدرنیتۀ اسلامی»، اسطورۀ گفتمان اصلگرایی«بازگشت به جامعۀ اسلامی» (به همان سبک موجود در سنت سلف صالح) و اسطورۀ تمدنگرایان نیز ایجاد «تمدن نوین اسلامی» میباشد. از آنجا که هیچ یک از این گفتمانها تا کنون نتوانستهاند به عنوان گفتمانی هژمونیک در جهان اسلام مسلط شوند لذا چشمانداز تغییرات اجتماعی در معرض رقابتهای گفتمانی قرار دارد.
بازخوانی و تفسیر ایدههای متفکران شاخص مسلمان
عبدالحسین کلانتری؛ جعفر احمدپور پرویزیان
چکیده
تشکیل کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها موضوعی راهبردی است که از سوی رهبری برای رشد اجتماعی و ارتقای سطح دانش سیاسی دانشجویان مطرح شده است. کرسیهای آزاداندیشی یکی از مفاهیم مهم و بحثانگیز در گفتوگوهای سیاسی امروز جامعه ایران است که میتواند علاوه بر حل و فصل بسیاری از مسائل روز جامعه ایران، در بلندمدت آثار تمدنی شگرفی داشته ...
بیشتر
تشکیل کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها موضوعی راهبردی است که از سوی رهبری برای رشد اجتماعی و ارتقای سطح دانش سیاسی دانشجویان مطرح شده است. کرسیهای آزاداندیشی یکی از مفاهیم مهم و بحثانگیز در گفتوگوهای سیاسی امروز جامعه ایران است که میتواند علاوه بر حل و فصل بسیاری از مسائل روز جامعه ایران، در بلندمدت آثار تمدنی شگرفی داشته باشد. با این حال این موضوع در محافل علمی چندان مورد توجه قرار نگرفته است. پژوهش حاضر که با هدف بررسی نگرش دانشجویان به کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاه به لحاظ اثرگذاری در توسعه اجتماعی و سیاسی دانشگاهها در بین دانشجویان دانشگاه تبریز انجام شده ، از نظر هدف، پژوهشی کاربردی، به لحاظ وسعت پهنانگر، از نظر دامنه، خرد و از نظر زمانی یک بررسی مقطعی است. روش پژوهش، روش میدانی با استفاده از پیمایش، و ابزار جمعآوری دادهها پرسشنامه است. حجم نمونه نیز در این تحقیق 376 نفر است. پژوهش حاضر بر اساس نظریههای توسعه و توسعه اجتماعی از جمله لرنر، اینگلس و اسمیت، مک کله لند، راجرز و . . . به دنبال بررسی ارتباط بین استفاده دانشجویان از رسانههای جمعی داخلی، نوع تربیت دانشجویان در خانواده، مشارکت اجتماعی، پایگاه اقتصادی، اعتماد اجتماعی، دینداری و انسجام اجتماعی به عنوان متغیرهای مستقل و نگرش به عنوان کرسیهای آزاداندیشی به عنوان متغیر وابسته است. بر اساس نتایج پژوهش، بین استفاده از رسانههای جمعی داخلی، مشارکت اجتماعی، پایگاه اقتصادی، اعتماد اجتماعی، دینداری، انسجام اجتماعی، با آزاداندیشی ارتباط معنادار وجود دارد. اما بین نوع تربیت در خانواده با نگرش به عنوان کرسیهای آزاداندیشی ارتباط معناداری مشاهده نشد.
عبدالحسین کلانتری؛ منصوره مهدی زاده
چکیده
در پژوهش حاضر تلاش شده است با شرح و دستهبندی آرای اجتماعی شهید محمد باقر صدر، مسئله اجتماعی از دیدگاه وی مورد بررسی قرار گیرد. بدین منظور چیستی مسئله اجتماعی، آثار و راهحلهای آن در آثار شهید صدر تحلیل گردید. بررسی حاضر از نوع اسنادی است و با استفاده از فن تحلیل محتوای کیفی انجام شده است. بر اساس نتایج پژوهش، تعریف مسئله اجتماعی ...
بیشتر
در پژوهش حاضر تلاش شده است با شرح و دستهبندی آرای اجتماعی شهید محمد باقر صدر، مسئله اجتماعی از دیدگاه وی مورد بررسی قرار گیرد. بدین منظور چیستی مسئله اجتماعی، آثار و راهحلهای آن در آثار شهید صدر تحلیل گردید. بررسی حاضر از نوع اسنادی است و با استفاده از فن تحلیل محتوای کیفی انجام شده است. بر اساس نتایج پژوهش، تعریف مسئله اجتماعی از دیدگاه شهید صدر با تعاریف موجود جامعهشناسی بسیار متفاوت است. شهید صدر مسئله اجتماعی را یافتن نظام اصلح و مسئلهای فرامکانی و فرازمانی دانسته است که نوع بشر به آن مبتلاست
حسین کچویان؛ عبدالحسین کلانتری
دوره 1، شماره 1 ، مهر 1390، ، صفحه 1-27
چکیده
«قانونمدار» یا «قاعدهمدار» بودن عرصهٔ اجتماعى، یکى از مسائل بنیادى جامعهشناسى است که توجه بسیارى از متفکران کلاسیک، از جمله وبر و دورکیم و مارکس و نیز نظریهپردازان معاصر نظیر هابرماس و گیدنز و باسکار را به خود، مشغول کرده است. نوع مواضع اتخاذشده، در قبال این موضوع دوگانه، تبعات زیادى براى صورتبندى و تفکر اجتماعى ...
بیشتر
«قانونمدار» یا «قاعدهمدار» بودن عرصهٔ اجتماعى، یکى از مسائل بنیادى جامعهشناسى است که توجه بسیارى از متفکران کلاسیک، از جمله وبر و دورکیم و مارکس و نیز نظریهپردازان معاصر نظیر هابرماس و گیدنز و باسکار را به خود، مشغول کرده است. نوع مواضع اتخاذشده، در قبال این موضوع دوگانه، تبعات زیادى براى صورتبندى و تفکر اجتماعى و بالتبع، تغییرات اجتماعى بهدنبال داشته است؛ چه آنکه پذیرش هریک از این شقوق، «چیستى» (هستیشناسى) پدیدههاى اجتماعى را بهگونهاى خاص تصویر میکند. دیگر آنکه، از آن مسیر، بر معرفتشناسى و روششناسى جامعهشناختى و نیز بر موضوعاتى نظیر میزان عاملیت و کنشگرى انسان و امکانات تغییر اجتماعى تأثیر میگذارد. اگرچه این بحث، در ادبیات موجود علوم اجتماعى، با تأملات اصحاب هرمنوتیک و تاریخگرایان آلمانى و دردوران اخیر، با آرى آراء ویتگنشتاین دوم، و بهصورت خاص بهویژه با نظریات پیتر وینچ گسترش یافته است، .اما در ایران، نیز، از خلال تأملات فلسفى علامه محمدحسین طباطبایى، نیز میتوان این بحث را پیگیرى نمود و با ادبیات موجود در این زمینه مقایسه نمود کرد. در مقالۀ حاضر، برخى آثار علامه طباطبایى درزمینۀ چیستى پدیدههاى اجتماعى را بررسى میکنیم. همچنین، نوع نگاه و نظام استدلالى علامه طباطبایى دربارهٔ موضوع قاعدهمدارى و قانونمدارى در عرصهٔ اجتماعى را در افق مباحث جدید جامعهشناسى، مشخص مىکنیم؛ سپس نشان میدهیم که این نظریات چه تبعاتى براى علوم اجتماعى بههمراه خواهد داشت. روش کاربردى، در این پژوهش، مطالعهٔ کتابخانهاى و تحلیل درونمتنى است. طباطبایى «اجتماعیات» را جزئى از «اعتباریات» دانسته و بر این اساس، عرصۀ اجتماعى را قاعدهمدار میداند و علوم اجتماعى را به «دلیلکاوى» رهنمون میسازد؛ اما تمام موضوعات و مسائل علوم اجتماعى و جامعهشناسى را به «قاعدهکاوى» تقلیل نمیدهد. او معتقد است اعتباریات، ازسویى، ریشه در «حقیقیات» دارد و لذا با علوم اجتماعى میتوان بسترهاى حقیقى در شکلگیرى اعتباریات اجتماعى را به روش «علتکاوانه» بررسى کرد. ازسوى دیگر، این اعتباریات طى مکانیزمى علی آثار حقیقی به دنبال دارد که باز هم به کمک علوم اجتماعى، بررسى علتکاوانۀ آن ممکن است. بر این مبنا، طباطبایى تصویرى توأمان قاعدهمدار و قانونمدار از علوم اجتماعى ارائه میدهد که در دوران معاصر، در آراء برخى متفکران نیز صورتبندى شده است.